میلاد با سعادت سومین اختر تابناک آسمان ولایت حضرت امام حسین علیه السلام مبارک باد.
امام حسين (ع) فرمود:
«مَنْ عَبَدَ اللّهَ حَقّ عِبَادَتِهِ آتاهُ اللّهُ فَوْقَ اَمَانِيهِ وَ كِفَايَتِهِ».
«هركس حق معبوديت خدا را به جا آورد، خداوند بيش از حدّ انتظار و كفايتش به او عطا مى كند».
(بحار الانوار، ج ۶۸ ص ۱۸۴ ح۴۴ )
اعیاد شعبانیه مبارک
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه شعبان برای انسان به سوی خدا یکی از ماههای سال است و برای آن جایگاه بزرگ و پر فضیلتی در احادیث و روایات اسلامی از سوی پیشوایان دینی گزارش شده است.
زیرا اولاً شخصیت های بزرگ و ارزشمند که از ستارگان آسمان ولایت و امامت به شمار می آیند در ماه شعبان دیده به جهان گشوده اند مانند ولادت با سعادت حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام که در روز سوم ماه شعبان اتفاق افتاده و نیز در روز چهارم این ماه ولادت با سعادت حضرت ابوالفضل علیه السلام رخ داده، در روز پنجم آن ولادت حضرت سجادعلیه السلام می باشد همچنین در پانزده شعبان ولادت پر برکت قطب عالم امکان حضرت ولی اللّه الأعظم مهدی موعود ع اتفاق افتاده است که خداوند به وسیله او به هر مظلومی از اولیاء و انبیاء و اصفیاء خویش از زمانی که پدر ما آدم ع به زمین آمده، وعده نصرت فرموده و وعده داده که زمین را پس از آنکه از ظلم و ستم و بی عدالتی پر شده، از عدل و داد پر کند.ثانیاً علاوه بر موارد ذکر شده طبق برخی روایات نیمه این ماه شب قدر به شمار آمده که پیشوایان دینی به احیاء و شب زنده داری آن سفارش و تأکید کرده اند. ثالثاً ماه شعبان ماه بسیار شریفی بوده و منسوب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.
29دی ماه حماسه آفرینی مردم مظلوم غزه در دفاع از سرزمینشان
روز غزه مانند روز جهانی قدس فرصتی است که فریاد مظلومیت و حق طلبی مردم مظلومش به گوش جهانیان برسد.
به خاطر سرپوش گذاشتن رسانه های غربی بر جنایات رژیم صهیونیستی و از طرفی هم به خاطر حماسه آفرینی مردم مظلوم غزه در دفاع از سرزمینشان روز ۲۹ دی ماه با نام روز ملی غزه نام گذاری شده است. روز غزه مانند روز جهانی قدس فرصتی است که فریاد مظلومیت و حق طلبی مردم مظلومش به گوش جهانیان برسد. نظام مقدس جمهوری اسلامی همواره شعار دفاع از مظلومین را در مقابل زورگویان سرلوحه قرار داده است و مسئله فلسطین و دفاع از مسلمانان آن سرزمین از دغدغه های مردم ایران اسلامی بوده است. در طول سال های اشغالگری رژیم صهیونیستی، امام خمینی(ره) با درایت خود در نام گذاری روز جهانی روز قدس، حمایت از فلسطینیان را به عنوان یک مسئله راهبردی برای نظام جمهوری اسلامی ایران تعیین کرد که ما به آن پای بند بوده و هستیم. غزه به دلیل این که خط مقدم مسلمانان و شیعیان در مقابله با اسرائیل است و همچنین نزدیک ترین مکان برای ضربه زدن به پیکره رژیم اسرائیل است برای ما مسلمانان اهمیت استراتژیکی دارد. نوار غزه به دلیل نزدیکی به مصر که شاهراه انرژی و امنیت اسرائیل بوده و از طرفی هم آن ها با تصرف این منطقه می توانند کل فلسطین را اشغال کنند و دغدغه آسیب پذیری خود را از بین ببرند برای اسرائیل هم دارای اهمیت فراوانی است. این پیروزی های غزه در جنگ ۸ روزه و ۲۲ روزه به مردم دنیا نشان داد که قدرت ایمان در مقابل تجهیزات نظامی و ساز و برگ ارتش دوم دنیا پیروز شد و هیمنه پوشالی اسرائیل را از بین برد. این پیروزی ها از طرفی هم باعث برهم زدن معادلات غرب و اسرائیل در منطقه غرب آسیا و همچنین کاهش محبوبیت سردمداران رژیم اسرائیل بین مردم و افزایش اعتبار و عزت جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان بین مسلمانان جهان شد. سانسور خبری شدید رسانه های غربی از جنایات اسرائیل در این منطقه، حمایت آمریکا، اروپا از اسرائیل و وتو لایحه ها و قطعنامه های ضد اسرائیلی باعث سکوت جامعه جهانی در برابر جنایات رژیم اسرائیل در این منطقه شده است. مقاومت ساکنان محدود، محصور و مظلوم غزه با دستان خالی مقابل نظامیان صهیونیست به ملت های عرب زبان نشان داد که می توان با توکل به خدا، عزم و بردباری، زورگویان عالم را به خاک زبونی و مذلت نشاند. هر حرکت آزادی بخش و ضد استکباری در جهان آثار و برکاتی دارد که در گذر زمان مشخص می شود، از این رو پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روح تازه ای به کالبد گروهای مقاومت در خاورمیانه بخشید به طوری که تابوی شکست ناپذیری رژیم صهیونیستی در دو میدان جنگ ۳۳روزه و ۲۲روزه در هم شکست. حماس در فلسطین و حزب الله در لبنان از جمله گروه های مقاومت در منطقه هستند که با تأسی از ملت ولایتمدار ایران ضربه های مهلکی به اعتبار رژیم صهیونیستی در جهان زدند و ماهیت ضدبشری، اشغالگری و جنایتکار آن را بر همگان روشن کردند. ملت های مسلمان بعد از غلبه حزب الله و حماس بر رژیم صهیونیستی فهمیدند که کمی عِده و عُده تأثیری بر نتیجه پایداری و حق طلبی آن ها ندارد از این رو در مصر، تونس و لیبی توانستند دیکتاتورهای زمان را از اریکه قدرت به زیر بکشند. نوار غزه در جنوب غربی سرزمین های اشغالی فلسطین، با مساحتی بیش از ۳۶۰ کیلومتر مربع واقع شده و یک میلیون و۴۰۰هزار نفر جمعیت دارد. این باریکه هم مرز با مصر، فلسطین و ساحل مدیترانه است . رژیم صهیونیستی با محاصره دریایی و زمینی این منطقه باعث شد که تنها راه ارتباطی این منطقه با دنیای خارج، تنها گذرگاه رفح، در مرز مشترک با مصر باشد. هفتم دی ماه ۸۷، روز حمله رژیم صهیونیستی به غزه و آغاز عملیات سرب گداخته علیه مقاومت بود. این رژیم باور داشت طی یک دوره کوتاه ۷تا ۱۰روزه می تواند جریان مقاومت را از بین ببرد یا آن که آن را تا حد زیادی تضعیف کند به طوری که توانایی مخالفت با طرح های اسرائیلی، آمریکایی را نداشته باشد اما پس ۲۲روز مفتضحانه از نوار غزه مجبور به عقب نشینی شد.
منبع: سایت راسخون
با دید انتقادی به برنامه کودک باب اسفنجی
کودکانمان چه چیزی را آموزش می بینند.
فارغ از خشونتبار بودن بعضی رفتارهای نمایش داده شده در این انیمیشن یا وجود ولنگاریهای پوششی و بعضی خلاف عفّتها که به لطف مساعی سیمای جمهوری اسلامی اصلاح شده تقریباً دقیقاً ظرائف ناهنجاریهای اجتماعی امروز غرب را به تصویر میکشد باب اسفنجی البته انگار بیشتر مصرف داخلی داشته تا اینکه مناسب برای صادرات باشد: روابط سودمحور میان کارفرما و کارگر خرافهپرستیهای مدرن تجملپرستی و افتخار به پنتهاوسداری عشق به مال دنیا و ثروتاندوزی خودنماییهای کوتهفکرانه برای حفظ دوستان قصه NGOها و ندانمکاریهایی به اسم دموکراسی پارتیبازی و سوءاستفاده از اقوام صاحبمنصب جاسوسی اقتصادی و تکنولوژیکی رقابت بیحد و مرز و غیرمنصفانه برای کسب سود بیشتر ترس بیش از اندازه و مخل به روابط اجتماعی از بیماریها و آلودگیها حماقت در پرداخت هزینه زیاد فقط به دلیل رتبه و کلاس بالای یک رستوران توجه زیاد به ظاهر و قیافه و بحران ِ «من زشتم!» رواج دروغگوییهای روزمره اعتماد به دوستان نادان و در چاه افتادن لااباحیگری و جاهلمآبی و ولگردی بدون تدبیر، به عبارتی: لاتبازی! ولخرجی و رفاقتهای منفعتمحور، مگسان گرد شیرینی! عرفانهای نوظهور و ریاضتهای بودیستی! آثار بیکاری و عدم اشتغال در ایجاد انحراف جوگیر شدن شدید متأثر از تبلیغات رسانهها اشتباه در واگذاری امور مهم به افراد ناشایست و نالایق ارتکاب به جرائمی مانند دزدی در قالب راهاندازی گروههای موسیقی عاقبت ریاستطلبی و جاهطلبی سادهلوحی و پذیرفتن هر حرفی از هر گویندهای نفهمیهای عصر جدید در ارزشدهی به آثار هنری بیارزش! ورزشهای خشن و خطرناک و جوگیر شدن برای شرکت در آنها سودجویی سرمایهداران از ترغیب جوانان به ورزشهای پولآور آسیب جامعه از اشتباهات دانشمندان در تولید داروها و ابزارهای جدید ناآزموده و بسیاری حرفهای دیگر… انصافاً اگر به ما میگفتند این همه مطلب را در کارتون بگنجان که جذاب هم باشد میتوانستیم؟! کارتون ایرانی ساختهاند به اسم «سمنو و شقاقل» به طرز بسیار زننده و زشتی گربهدختر کوچک داستان میگوید: «دو پدرم!» شخصیتی از قصه که دو پدر دارد و مادر ندارد! مثلاً به فرزندی پذیرفته شده! و بدینترتیب شدهاند: خانواده! (وای بر ما) گذشته از اینکه تمام اپیزودها هم دارای پیرنگی تکراری است و حرفی برای گفتن ندارند! باب اسفنجی روابط اجتماعی درون آمریکا را بیشتر هدف گرفته ناهنجاریها را فهرست کرده یک به یک با لسان طنز مورد تمسخر قرار داده است البته با حفظ احترام به ارزشهای آمریکایی؛ یعنی سعی کرده به اصل نظام سرمایهداری (کاپیتالیسم) و ولنگاری (لیبرالیسم) خدشه وارد نسازد. اما با همه این اوصاف هنوز از یوگی عقبتر است پیام یوگی برای کودکان قابل فهم بود اما باب اسفنجی بیشتر برای نوجوانان قابل درک است تا کودکان به دلیل استفاده از طنز که اساساً نیاز به «درک واژگون» دارد (بنمایه طنز: غلوّ نمایشی در رفتار، زشتیهای آن را نمایانتر میسازد) کودکان فقط جلب جذابیتهای بصری و دوبله قشنگ ایرانی باب اسفنجی میشون
انصافاً اگر به ما میگفتند این همه مطلب را در کارتون بگنجان که جذاب هم باشد میتوانستیم؟!
مطالعه شده از سایت
http://rastan.parsiblog.com/posts/246
جشن پوریم تراژدی غمبار ایرانیان
جشن «پوریم» تراژدی غمبار ایرانیان
جشن پوریم که در برخی از نقاط اروپا و آمریکا برگزار میشود به جشن ایرانیکشی نیز مشهور است. این جشن براساس داستانی در تورات است .در این 3 روز 70 هزار نفر از ایرانیان که در میانشان زنان و کودکان نیز قرار داشتند با بیرحمی تمام به قتل رسیدند و اموالشان به غارت برده شد. این نسلکشی بیسابقه مطابق با روز 13 فروردین بوده است. جشن پوریم که در برخی از نقاط اروپا و آمریکا برگزار میشود به جشن ایرانکشی نیز مشهور است. این جشن براساس داستانی در تورات است . نام این جشن از کلمه پور به معنای قرعه گرفته شده است. از آن جهت که هامان برای یافتن مناسبترین روز برای اجرای نقشه این قرعه را انداخت.بر مبنای کتاب استر, خشایار شاه در روز جشن تاجگذاری در حال مستی از ملکه «وشتی» میخواهد در برابر مردان آمده تا زیبایی او را به رخ میهمانان بکشد. اما ملکه به دلیل حجب و حیا و عفت ایرانیاش قبول نمیکند و پادشاه خشمگین شخص دیگری را به عنوان ملکه انتخاب میکند. ملکه جدید که «هدسه یا استر» نام دارد, به همراه عدهای از زنان زیبا به قصر آمده تا با همکاری پسر عمویش مردخای که قیم او نیز هست هامان وزیر خشایار شاه را برکنار کرده و بکشند. بعد از هامان, مردخای را جانشین وی میکنند. آنها سپس از خشایار شاه اجازه کشتن دشمنان یهود را در 3 روز متوالی میگیرند. این جمع در این 3 روز 70 هزار نفر از ایرانیان که در میانشان زنان و کودکان نیز قرار داشتند, با بیرحمی تمام به قتل رسانده و اموالشان را به غارت میبرند. گفتنی است یهودیان هنوز هم با گذشت 26 قرن به مناسبت این پیروزی و قتل عام بیسابقه تاریخی جشن میگیرند. آنها در این روز لباسهایی شبیه شخصیتهای داستان پوشیده و با بازی کردن نقشهای آنها این جنایت بزرگ را تجدید خاطره میکنند. این نسلکشی بیسابقه مطابق با روز 13 فروردین بوده است. این نحسی 13 که برخی از آن اسم می برند مرتبط با پوریم و این نسل کشی است. ایرانیان از همان زمان, سیزدهم فروردین را به عنوان نماد مبارزه و اعتراض به جنایت برخی یهودیان آن زمان که آنها را سراسیمه از خانه و کاشانهاشان فراری داده بودند, برگزیده و سر به کوه و صحرا میگذارند. این نسلکشی را میتوان نوعی هولوکاست به حساب آورد. هولوکاستی که در طی 3 روز 70 هزار ایرانی (البته بسیاری از منابع و کارشناسان این رقم آورده شده در تورات را دور از ذهن می دانند)به قتل رسید. هولوکاستی که تبدیل به یکی از بزرگترین جشنهای آیینی یهودیان شده است. یهودیان در این روز برای شکرگزاری به درگاه خدا روز گرفته و به رقص و پایکوبی میپردازند. استر نام آخرين دفتر از كتاب تورات است. اين كتاب در اواخر عهد هخامنشي و يا پس از آن نوشته شده است. بنابر نوشته بسیاری از مورخین و کارشناسان تاریخ, مطالب كتاب استر تماما در خدمت مصالح رباخواران حاكم بر جهان ، يعني صهيونيست ها و فراماسون ها است. اين كتاب عمق نفرت و انزجار تند برخی يهودیان نسبت به غير يهوديان به ويژه ايرانيان را نشان مي دهد. شدت و تندي نفرت بحدي است كه خاخام ها و فقيهان قوم يهود در سده اول ميلادي مطمئن و متفق القول نبودند كه آيا بايد كتاب استر را در كتاب مقدس بياورند يا نه؟ مارتين لوتر از رهبران پروتستان ها نقل شده است كه « اي كاش اين داستان وجود نداشت.» این جشن گرفتن یهویان در تمام دنیا در حالی صورت میگیرد که کشته شدن حتی یک انسان جنایتی بزرگ محسوب میشود. این جنایت چیزی جز نژاد پرستی و بیارزشی یک قوم نیست. یهودیانی که, هیتلر را متهم به یهودی سوزی (هولوکاست) نمودهاند, باید به پیشینه سیاه تاریخی خود برگردند و هولو کاست واقعی را در تاریخ اقوام خود جستجو کنند. در جنگ جهانی دوم یهودیان, میلیونها مسیحی را کشتند و در ادامه, راه کشتار در فلسطین را در پیش گرفتند و هزاران تن از مسلمانان و مسیحیان به دست صهیونیستها قتل عام میشوند. صهیونیستها تمام اقوام به جز خودشان را از جنس اسب می دانند. آنها در گذشته به سپاهیان خود می گفتند که به سرزمین ایران و یا اعراب و یا حتی مسیحیها رسیدید رحم نکنید. زنان، کودکان، الاغ، شتر و چهارپایانشان را بکشید تا دو سوم جهان تمام شود و تنها یک سوم جهان که همان یهودیها هستند بمانند. این کشتار فقط برای یافتن سرزمینی برای یهودیان و صهیونیستهای بی جا ومکان صورت می گرفت. از کشتارهای عصر جدید به دست صهیونیستها میتوان ترور کندی رئیس جمهور اسبق آمریکا را نام برد که هنوز به صورت معمایی باقی مانده است. صهیونیستها, در حالی که فریاد حمایت از آزادی و نجات بشر سر می دهند هر روز هولوکاست تازه ای رقم می زند. از نمونه های بارز این جنایتها قتل عام اخير مردم غزه است. در روزی که یهودیان در اکثر نقاط دنیا به جشن و پایکوبی برای مراسم پوریم دارند صدها کودک و زن فلسطینی به شهادت می رسند. يک بار ديگر صهیونیزم در جنگي بدون مرز و با عنوان نبرد پيشگيرانه به کشتار زنان ، کودکان ، انديشمندان و نخبگان مسلمان دست يازيده است. سربازان تا دندان مسلح آمريکايي و انگليسي بدون هيچگونه پشتوانه فکري و عقلي با بيرحمانه ترين شيوه ها آمال و آرزوي سران يهودي دنيا را برآورده مي سازند.
منبع
مطالعه شده از سایتhttp://www.fardanews.com/fa/news
پوشش
پوشش در ادیان مختلف
براساس جهانبيني اديان الاهي، انسان خليفه خداوند و مركز و محور جهان هستي است. وی عهدهدار رسالت كسب معرفت، تهذيب نفس و اصلاح جامعه است. و حيات او در جهان آخرت نيز استمرار دارد. علاوه بر حفظ كرامت انسان، استعدادهاي معنوي و عقلاني بشر در پرتو رهيافتهاي فطري و هدايتهاي وحياني شكوفا ميشود. حجاب و پوشش از جمله موضوعاتي است كه رعايت آن موجب حفظ كرامت انسان است.
برخي معتقدند پوشش و حجاب، صرفاً نتيجه تعامل فرهنگي بين فرهنگهاست. در نتيجه اديان الاهي در مورد چگونگي حضور زن در برابر نامحرم، قانوني خاص ندارند. از ديدگاه ايشان، آنچه امروز به صورت دستوري شرعي درآمده، مستندي شرعي ندارد. حجاب به معناي «پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم» از احكام ضروري دين اسلام است. در ديگر اديان الاهي از جمله آيين زرتشت، يهود و مسيحيت نيز، اين حكم با تفاوتهايي كموبيش وجود دارد. پوشش و عفاف از آن جهت كه امري فطري و براي حيات اجتماعي انسان ضروري است،
در اديان و مذاهب اللهی داراي جايگاه خاصي است. همه اديان آسماني، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمرده اند و جامعه بشري را به سوي آن فراخوانده اند؛ زيرا حيا و لزوم پوشش به طور طبيعي در نهاد زنان به وديعت نهاده شده و احكام و دستورهاي اديان الاهي هماهنگ و همسو با فطرت انساني تشريع شده است. گرچه انتخاب لباس و پوشاك برآيند انديشه و اراده آدمياست، ولي بر بينش و اراده انساني نيز تأثير ميگذارد و ميتواند به عنوان زمينه ساز تعالي يا انحطاط فردي و اجتماعي نقشآفريني كند
در آيين زرتشت، يهود و مسيحيت، حجاب بر زنان امري لازم بوده است. كتابهاي مقدس مذهبي، دستورات و احكام ديني، آداب و مراسم و سيره عملي پيروان اين اديان، بهترين گواه بر اثبات اين مدعاست.
براساس آموزههاي ديني، يك زرتشتي مؤمن، بايد از نگاه ناپاك به زنان دوري جويد و حتي از به كارگيري چنين مرداني خودداري كند. در اندرز «آذر بادمار اسپند» مؤبد موبدان آمده است: «مرد بدچشم (نگاه ناپاك ) را به معاونت خود قبول مكن».1
پوشش وحجاب درآيين يهود: همه مورخان از حجاب سخت زنان يهودی سخن گفتهاند.2 ويل دورانت ميگويد: گفتوگوي علني ميان ذكور و اِناث، حتّي بين زن و شوهر از طرف فقهاي دين ممنوع گرديده بود…..دختران را به مدرسه نميفرستادند و در مورد آنها كسب اندكي علم را به ويژه چيز خطرناكي ميشمردند. با اينهمه تدريس خصوصي براي اِناث مجاز بود.3 نپوشاندن موي سر، خلافي بود كه مرتكب آن را مستوجب طلاق مي ساخت.4 زندگي جنسي آنان، عليرغمِ تعدد زوجات، به طرز شايان توجّه، منزّه از خطايا بود. زنان آنان، دوشيزگاني محجوب، همسراني كوشا، مادراني پُرزا و امين بودند و از آنجاكه زود وصلت ميكردند، فحشا به حدّاقل تخفيف پيدا ميكرد.5
پوشش وحجاب پيش از آيين مسيحيت : در آيين مسيحيت، پوشش اهميت زيادي داشته و زنان معتقد به حضرت مسيح(ع) ميكوشيدند مانند حضرت مریم موي خود را بپوشانند و باحجاب وارد جامعه شوند. نقاشان مسيحي ـ به خصوص نقاشان قديميتر ـ تصوير حضرت مریم را با پوشش و حجاب كامل ميكشيدند. همچنين از گذشته تا زمان حاضر زنان راهبه و قديس، يكي از كاملترين حجابها را انتخاب كردهاند. اين امر نشان ميدهد كه از نظر آنان، داشتن حجاب، به دينداري نزديكتر و در پيشگاه خدا پسنديدهتر است. بنابراين مسيحيت، براي از بين بردن زمينه هرگونه تحريك و تهييج، زنان را به صورت شديدتري به رعايت كامل پوشش و دوري از هرگونه آرايش و تزيين فراخواند. در متون تاريخي، چادر و روبند، براي همگان - حتّي براي خاتونهاي اشراف - ضروري بود. در اعياد نيز، كسي آن را كنار نميگذاشت؛ بلكه با طلا و نقره و پارچه هاي زربافت آن را تزيين مينمودند و حتّي براي تفريح نيز با حجب و حياي كامل در مجالس انس يا گردشهايي دور از چشم نامحرمان، شركت ميجستند.6
نتيجهگيري هدف مقاله صرفاً ارائه مستندات شرعي براي توجه اديان بر مسئله پوشش و حجاب بود تا نشان داده شود، فرهنگ به تنهايي بر اين مهم تأكيد نداشته است؛ بلكه اديان، هماهنگ با فطرت آدمي،گرايش به پوشش و عفاف را به عنوان يك اصل پسنديده مطرح كردند در اديان، صرفاً به حجاب ظاهري تأكيد و بسنده نشده؛ بلكه حجاب باطني به عنوان آراستگي دروني و تلاش در جهت تأديب نفس براي هر مرد و زنِ متدين توصيه شده است. از ديگر مسائلي كه بايد مورد توجه قرار گيرد، مسئله فرهنگپذيري است كه بر تمام شئونات اجتماعي تأثير دارد. حتي نحوه تغذيه، پوشش و نيز چگونگي تفريح و تفرج را نيز تحت تأثير خود قرار داده است. هنگاميكه عملي به عنوان فرهنگ جهاني در جامعه تبليغ شد، آن جامعه بدون توجه به اعتقادات و مصالح خود، تن به فرهنگ به اصطلاح جهان ميدهد؛ در حالي كه اديان در عرصه اصيل خود انسان را به ارزشهاي والاي انساني سوق ميدهند و از چهره زن، مريم، آسيه، خديجه و سرانجام، فاطمه ميسازد.
منبع برگرفته از یاداشت های خودم از دوره گلبرگ عفاف حجاب
واز سایت
http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/27 1
پی نوشت:1سالنماى 1372، چاپ انجمن زرتشتيان، ص10.
2عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، المرأة المعاصره، ص40.
3 ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 12، ص 66.
4همان، ج12، ص62.
5همان، ص63.
6 .محمدي آشناني، علي، حجاب در اديان الاهي،ص16
اعمال ماه ریبع الاول
اعمال اين ماه:
روز اوّل اين ماه: علما گفته اند مستحب است، به شكرانه هجرت موفّقيت آميز رسول خدا(صلى الله عليه وآله) اين روز را روزه بگيرند و صدقه و انفاق و احسان نمايند،(1) و همچنين زيارت آن بزرگوار، در اين روز مناسب است. مرحوم «سيّد بن طاووس»، دعايى را براى اين روز در كتاب اقبال نقل كرده است.(2)
روز دوازدهم: در اين روز دو ركعت نماز مستحب است كه در ركعت اوّل بعد از حمد، سه مرتبه سوره «قل يا ايّها الكافرون» و در ركعت دوم بعد از حمد، سه مرتبه سوره «توحيد» خوانده شود.(3)
روز هفدهم: همان گونه كه قبلا گفته شد اين روز مطابق نظر مشهور علماى اماميّه، روز ولادت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و همچنين ميلاد امام صادق(عليه السلام)است و روز بسيار مباركى است و داراى اعمالى مى باشد: * غسل; به نيّت روز هفدهم ربيع الاوّل.(4) * روزه; كه براى آن فضيلت بسيار نقل شده است، از جمله در رواياتى از ائمّه معصومين(عليهم السلام)آمده است: كسى كه اين روز را روزه بدارد، خداوند براى او ثواب روزه يكسال را مقرّر مى فرمايد.(5) * دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال كردن مؤمنان و به زيارت مشاهد مشرّفه رفتن.(6) * زيارت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از دور و نزديك; در روايتى از آن حضرت آمده است: هر كس بعد از وفات من، قبرم را زيارت كند مانند كسى است كه به هنگام حياتم به سوى من هجرت كرده باشد، اگر نمى توانيد مرا از نزديك زيارت كنيد، از همان راه دور به سوى من سلام بفرستيد (كه به من مى رسد).(7) * زيارت امير مؤمنان، على(عليه السلام) نيز در اين روز مستحب است با همان زيارتى كه امام صادق(عليه السلام) در چنين روزى كنار ضريح شريف آن حضرت(عليه السلام) وى را زيارت كرد.(8) (اين زيارت در بخش زيارات، صفحه 301 آمده است. * تكريم، تعظيم و بزرگداشت اين روز بسيار بجاست، مرحوم «سيّد بن طاووس»، در اقبال، در تكريم و تعظيم اين روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امكان و سرور همه ممكنات حضرت نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله) سفارش بسيار كرده است.(9) بنابراين، سزاوار است مسلمين با برپايى جشن ها و تشكيل جلسات، هرچه بيشتر با شخصيّت نبىّ مكرّم اسلام(صلى الله عليه وآله)، سيره و تاريخ زندگى او آشنا شوند و از آن، براى ساختن جامعه اى اسلامى و محمّدى بهره كامل گيرند.
——————————————————————————–
منبع: مفاتيح نوين
1. اقبال، صفحه 592. 2. همان مدرك، صفحه 596. 3. همان مدرك، صفحه 599. 4. فلاح السائل، صفحه 61. 5. اقبال، صفحه 603. 6. همان مدرك. 7. همان مدرك، صفحه 604. 8. همان مدرك، صفحه 608. 9. اقبال، صفحه 603.
خاتم نبوت نگین آفرینش
رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) تسلیت باد…
۲۸صفر رحلت پيغام دار آخرين، خاتم نبوت را نگين، حضرت رسول واپسين، عينيت قرآن کريم، حضرت رسول اکرم صلیالله عليه و آله بر مسلمانان جهان تسليت باد.
پیامبر اکرم(ص) پس از بیست و سه سال دعوت و مجاهدت و ابلاغ پیام الهی و پس از فراز و نشیبهای فراوان در راه انجام رسالت بزرگ خویش، سرانجام در روز دوشنبه، بیست و هشتم ماه صفر یازدهم هجرت[۱] پس از چهارده روز بیماری[۲] و کسالت، رحلت فرمودند و در هجرۀ مسکونی خویش در جوار مسجدی که تأسیس کرده بود، به خاک سپرده شد.
لقد كان لكم فى رسول اللَّه اسوة حسنة لمن كان یرجوا اللَّه و الیوم الآخر و ذكر اللَّه كثیرا» (احزاب /۲۱)
«مسلماً رسول خدا براى شما سرمشق نیكویى است، براى آنها كه امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىكنند.»
هم اكنون سال ۱۱هجري است، سكوت مرگباري مدينة النَّبی رافرا گرفته ووجود ملكوتی پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در بستر بيماري آرميده است.
رحمتٌ لِلعالَمينی كه ۲۳سال براي هدايت وارشاد مردم متحمل رنجها و مشقتهاي فراوان گشته و بعدازماجراي حجة الوداع که به فرمان خداوند ولايت مولا اميرالؤمنين علي(عليه السلام) را اعلان ورسالت خودرابه اتمام رسانده بود ولي بازهم آثاراندوه وملال برچهره مباركش نمايان بود.
پيامبردربستربيماري آرميده است، باوجود بيماري خودگاه وبيگاه به مسجد مي آمد وبامردم نمازمي گذارد. دريكي ازروزها كه حضرت علي(عليه السلام) وفضل بن عباس زيربغلهاي مبارك پيامررا گرفته بودند تا به مسجد ببرند درحاليكه پاهاي مباركشان برروي زمين كشيده مي شد به مسجد آمدند وبالاي منبررفته وفرمودند: اي گروه اصحاب چگونه پيغمبري بودم براي شما؟
آيا خودبه نفس نفيس جهاد نكردم درميان شما؟ آيا دندان پيشين مرا نشکستند؟ آيا جبين مراخاك آلود نكردند؟ آياخون برروي من جاري نكردند تاآنكه ريش من رنگين شد؟ …
صحابه گفتند: بلي يارسول خدا به تحقيق كه صبركننده بودي براي رضاي خداونهي كننده بودي براي خدا.
پيامبرفرمود: حق تعالي حكم كرده است وسوگند يادنموده است كه نگذرد از هيچ ظالم وستمكاري. پس سوگند ميدهم شمارابه خداكه هركس از جانب من به اوظلمي شده بگويد وقصاص كندكه قصاص دردنيا نزدمن محبوبتراست ازقصاص عقبي ودرحضورگروه ملائكه وانبياء.
همه گريستند، شدت اندوه به حدي است كه احدي دم نمي زند. ناگهان مردي ازانتهاي مجلس برخواست اوكسي جزسوادة بن قيس نبود.
گفت: اي رسول خدا، پدرومادرم به فدايت. هنگامي كه ازطائف مي آمدي من به استقبال توآمدم. درحاليكه برناقه خشمگين خودسواربودي، چوب دست خودرابالا بردي تابرمركب خود بزني ولي برشكم من فرودآمد.
دراين هنگام پيامبردستورداد: بلال برودهمان چوب دست رابياورد. لحظاتي بعدچوب دست پيامبردردستان قيس بود وپيامبرآماده براي قصاص. نفسهادرسينه حبس شده، همه مات ومبهوت قيس رامي نگرند، خدايااومي خواهدچه كند؟ ناگهان آن مردسينه وشكم پيامبررابوسيدوگفت: اي خدا من به سينه پيامبربراي ايمني ازآتش دوزخ پناه مي برم.
دراين هنگام پيامبرفرمود: خداوندا! توعفوكن سوادة بن قيس راهمچنانكه اواز پيامبر توگذشت. آري، بدينسان پيامبربه همه درس بزرگي راآموخت وبه سختي وكشان كشان به منزل بازگشت. اضطراب ودلهره سراسرمدينه رافراگرفته بود. ياران پيامبرباديدگاني اشكبارودلهايي آكنده از اندوه درخانه پيامبرگردآمده بودند، گزارشهايي كه ازداخل خانه به بيرون مي رسيد ازوخامت حال آن حضرت حكايت مي كرد. گروهي ازياران وعلاقمندان به حضرت ختمي مرتبت، درصدد زيارت آن ماه دل آرا برآمدند اما وخامت حال حضرت اجازه ديدارراميسر نمي كرد. درتمام روزهائي كه پيامبردر بستر بيماری بود فاطمه(سلام الله عليها) دركنارپيامبرنشسته ولحظه اي ازايشان دورنمي شد.
ناگهان پيامبربه دخترجگرگوشه خود اشاره كرد كه جلوبيايد تابااوصحبت كند. فاطمه(سلام الله عليها) قدري خم شد وسررانزديك بردوآنگاه پيامبربااوبه طورآهسته سخن گفت: وقتي كه سخن پيامبربه پايان رسيد، زهرا(سلام الله عليها) سخت گريست وسيلاب اشك ازديدگان اوجاري گشت. پس ازلحظاتي پيامبربارديگربه زهرااشاره كردوآهسته بااوسخن گفت، اين بار زهرا(سلام الله عليها) باچهره اي باز وقيافه اي خندان ولبانی متبسّم سربرداشت.
اين حالت حضرت زهرا(سلام الله عليها) تعجب وشگفت حاضران رابرانگيخت. ازايشان علت راجويا شدند اما حضرت فرمود: تاپيامبرزنده اند رازايشان رافاش نمي كنم.
اما پس ازدرگذشت پيامبرحضرت زهرا(سلام الله عليها) آن راز را فاش نمودكه پيامبربه رحمت خدامي رودواولين كسي كه به اوملحق مي شود دخترش فاطمه است.
لحظات آخرين به سرعت سپری مي شد، پيامبرچشمان مبارك راگاهي مي بست وگاهي به سختي بازمي كرد وبعدازمدت كوتاهي دوباره پلكهاي مبارك رابرروي چشمان خودمي كشيد. عرق سردي برجبين مبارك پيامبرنشسته است، دراين هنگام حالت احتضار دروجود مقدس پيامبر نمايان گشت ودرحاليكه سرمبارکشان درآغوش حضرت علي(عليه السلام) بود، فرشته قابض ارواح ظاهرگشت وپس از عرض سلام وباكسب اجازه ازرسول گرامی اسلام، روح ايشان رابا خودبه ملكوت اعلي برد، پيامبرآرام آرام چشمان مبارك خودرابرروي هم گذاشتند وباقلبي اندوهگين ازنافرماني امت ونگران ازآينده اهل بيتش ازاين ديارفاني رخت بربست وبه جوارحق تعالي شتافت.
هنوز حسین(ع) را نشناختیم
آزادگي و آزادمردي، درسي است که از امام حسين(ع) آموختم. اينکه در زندگي هر چه هستي باشي، ولي در اوج آزادگي. در اين تعريف آزادگي به معناي رها شدن از قيد و بند نيستي و دنيازدگي است. گو اينکه راه فلاح و رستگاري همين است. آنها که با حضرت اباعبدا… به سرزمين تفتيده کربلا و سپس به عرش خدا سفر کردند، جز اين نبودند.
به راستي ايمان بدون حريت و آزادگي پوسته اي خالي از معناست. مثل حبابي که هر آينه در آستانه فروپاشي است. نمي شود بگوييم ايمان داريم اما دنيا برايمان اولويت اول باشد.
آنچه نفس انسان را اسير و دستاويز مي کند، همين طلب دنياست، بدون توجه به آخرت. به راستي چگونه است که حجت خدا.حضرت سيدالشهدا(ع) اين گونه بي تاب جانسپاري در راه حضرت دوست مي شود و مگر نه اينکه اگر او را دوست داريم، بايد به او تأسي کرده و خود را اندکي شبيه اين معشوق درس آموز کنيم؟! پس چرا محرم ها، عاشوراها و سوگواريهاي بسيار مي آيند و مي روند و ما هنوز او را نشناخته ايم.
به خود بياييم و حرکت تاريخي و قيام سرخ و سترگ اباعبدا… و يارانش را آن گونه که بايد، بشناسيم، زيرا او و يارانش از دنيا به بلندترين قله رستگاري عروج کردند
حدیث روز
هدیه عشق
مردی دختر سه ساله ای داشت . روزی مرد به خانه آمد و دید که دخترش گران ترین کاغذ زرورق کتابخانه او را برای آرایش یک جعبه کودکانه هدر داده است .
مرد دخترش را بخاطر اینکه کاغذ زرورق گرانبهایش را برای آراستن یک جعبه بی ارزش هدر داده تنبیه کرد و دختر کوچک آن شب با گریه به بستر رفت و خوابید .
روز بعد مرد وقتی از خواب بیدار شد دید دخترش بالای سرش نشسته است و آن جعبه زرورق شده را به سمت او دراز کرده است . مرد تازه متوجه شد که آن روز ، روز تولدش است و دخترش زرورق ها را برای هدیه تولدش مصرف کرده است .
او با شرمندگی دخترش را بوسید و جعبه را از او گرفت و در جعبه را باز کرد . اما با کمال تعجب دید که جعبه خالی است . مرد دوباره به دخترش پرخاش کرد که جعبه خالی هدیه نیست و باید چیزی درون آن قرار داده می شد .
اما دخترک با تعجب به پدر خیره شد و به او گفت که نزدیک به هزار تا بوسه در داخل جعبه قرار داده است تا پدرهروقت دلتنگ شود با باز کردن جعبه یکی از بوسه ها را مصرف کند .
می گویند پدر آن جعبه را همیشه همراه خود داشت و هر روز که دلش می گرفت در آن جعبه را باز می کرد و بطور عجیبی آرام می شد . هدیه کار خود را کرده بود .
زینت پرستندگان
زینت پرستندگان
امام سجاد علیه السلام در امر عبادت و مناجات با حضرت حق از همگان پیشی گرفته بود، چندان که مورد سوال و حتی اعتراض خاندان و یاران خویش قرار می گرفت.
امام علیه السلام در هنگام ادای فریضه نماز، چنان خوف خدا سراسر وجودش را فرا می گرفت که تمام اعضای بدنش می لرزید و چون وارد نماز می شد چنان خشک و بی حرکت می ایستاد که جز آنچه باد از لباسشان تکان می داد دیگر حرکتی از او مشاهده نمی شد. امام باقر علیه السلام عبادت پدرش را چنین توصیف می کنند: «پدرم در نماز قیامی داشتند چون قیام بنده ای ذلیل در پیشگاه سلطانی با شکوه و با هیبت، و نماز او چنان می نمود که نماز وداع است و گویی برای همیشه با آن خداحافظی می کند».
شهادت امام سجاد(ع)
آیا مهدویت در قرآن کریم مطرح شده است؟
1- قرآن، منبع اصلی همه معارف وقوانین اسلامی است ودر حقیقت،به منزله قانون اساسی همه قوانین اسلامی است. همان گونه که در قانون اساسی هرکشور ، اصول واهداف ومسۆولیت های ارگان ها ونهادها به صورت کلّی وبدون شرح وتوضیح کامل ثبت شده وشرح وتبیین آن به عهده قانون های عادی است، درقرآن نیزبرخی ازمعارف اسلامی به صورت کلّی ومجمل بیان شده وتقسیر وتوضیح آن برعهده پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نهاده شده است .
در مورد مهدویت نیز چنین است. ریشه اصلی این تفکّر، قرآن است که درچند آیه، نابودی ستم راپیش بینی کرده و پیروزی پارسایان، صالحان ومستضعفان رانوید داده وفرجام کار را از آن پرهیزکاران دانسته و بشارت داده که در پایان جهان، نیکوکاران حاکم خواهند شد.
در تفسیر این آیات، روایات فراوانی از پیامبر وائمّه(علیهم السلام) نقل شده است که بنا بر آنها ،حکومت امام مهدی (علیه السلام) درآخرالزمان همان حکومت مستضعفان وصالحان است که درقرآن، بشارت به آن داده شده است.
خداوند درسیصد وشصت وپنج آیه که در هشتاد سوره آمده است، به صورت کلّی درباره مهدویت سخن گفته است . بیش از پانصد روایت از پیامبر وائمه(علیهم السلام)در تفسیر این آیات (نگارنده تمام این روایات رادر«معجم احادیث الامام المهدی »، ج 5 باهمکاری گروهی ازنویسندگان گردآورده است.) نقل شده است. از باب نمونه، به چند آیه وروایت بسنده می کنیم:
الف)« وَنُرِیدُأَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةَ وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثِینَ»؛ مامی خواهیم برمستضعفان زمین منت نهیم وآنان راپیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.(1)
یونس بن عبدالرحمن از امام کاظم (علیه السلام) پرسید: آیا شما همان قائم به حق هستید؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:«آری ، من قائم به حق هستم، اما آن قائم به حقی که زمین را از دشمنان خداپاک می کند و آن را پر از عدل و داد می کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده است، او پنجمین فرزند از اولاد من است که غیبتش طولانی خواهد شد»
سلمان فارسی رحمه الله گوید: رسول خدا (صلی الله علیه وآله )فرمود: «خداوند هیچ پیامبر ورسولی رانفرستاد، مگر آنکه برای اودوازده نقیب قرار داد. پس نام یازده امام راشمرد وفرمود: سپس فرزندش ، محمد بن الحسن المهدی (عجل الله فرجه الشریف ) است که به امر پروردگار قیام می کند».(2)
ب)« وَلَقَدکَتَبنافِی الزَّبورِ مِن بَعدِالذِّکرِأَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادَی الصّالحونَ»؛ درزبور بعد از ذکر(تورات) نوشتیم : بندگان شایسته ام وارث حکومت زمین خواهند شد. درتفسیر این آیه ، محمّد بن عبدالله بن حسن از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود: «مراد از آیه ، قائم آل محمّد (علیه السلام) ویارانش می باشند»(3).
ج) أمَّن یُجیبُ المُضطر اذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاءالارض»(4) و یاکسی که دعای مضطرّوگرفتار رااجابت می کند هنگامی که اورامی خواند ، وبلاوسختی رابرطرف می سازد وشماراخلفای زمین قرارمی دهد…
امام باقر (علیه السلام) درتفسیر این آیه ، ضمن حدیث مفصّلی، سخنرانی امام عصر(ارواحناله الفداء) رادرموقع ظهوردرمکّه بیان می فرماید: «اوّلین کسی که با او بیعت می کند، جبرئیل است و سپس بیش ازسیصد نفر با او بیعت خواهند نمود».(5)
2- این پرسش اختصاص به مهدویت ندارد بلکه درباره خصوصیات و جزئیات بیشتر احکام اسلامی همانند نماز ،روزه و زکات نیزمطرح است،چون درهیچ جای قرآن از شماره رکعات نمازهای پنج گانه یا شرایط وجوب زکات، سخن به میان نیامده است.
پی نوشت
1-سوره قصص آیه 5
2-دلائل الامه ،ص237
3-معجم الامام المهدی (علیه السلام) ج5،ص262
4-سوره نمل،آیه62
5-تفسیر عیاشی،ج2،ص56
مطالعه شده از سایت تبیان
بیایید تا زنده اند قدر بدانیم
دستان زحمت کش پدر ، در کنار سفره ی شامی که سرد شد اما نوش جان نشد
تلگر
حدیث روز
بیماری
حکمت بیماری
تردیدی وجود ندارد که در نظام هستی هیچ پدیده ای بی حکمت نیست ،هر چند این حکمت بر ما پوشیده مانده باشد .
امام صادق علیه السلام، درباره حکمت بیماری فرموده است:
بیماری بر چند گونه است: بیماری آزمون، بیماری کیفر،بیماری ای که علت مرگ قرار داده شده است
امام صادق(علیه السلام) در این سخن سه حکمت برای بیماری ذکر کرده واین هر سه، بر دانش طب،ناشناخته است.«1»
1- تربیت مهم ترین حکمت بیماری ، نقش سازنده تربیتی آن در زندگی انسان است از پیامبر خدا روایت شده است که در این زمینه فرمود: بیماری ، تازیانه خدا در زمین است که با آن بندگان خویش را ادب می کند
البته در مورد خطا کاران پاک سازی جان می باشد، نقش تربیتی بیماری در پاره کردن پرده های غفلت، بیدار کردن آنها و تزکیه جانشان از ناپاکی ها وآلودگی ها تجلی می یابد اما بیماری نیکو کاران و پرهیزگاران، برای تکامل آنها می باشد
2-کیفر برای کسانی که بدان پایه از آلودگی روحی دچار شده اند که جانشان اصلح وتربیت را برنمی تابد همین بیماری نوعی کیفر الهی بشمار می آید.
امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: بیماری برای مومن ، تطهیر ورحمت وبرای کافر،عذاب ولعنت است.«2»
3- عامل مرگ گاه بیماری، نه حکمت تربیتی نهفته است، ونه فلسفه کیفری، بلکه مرگ را درپی می آورد. اما در نظام آفرینش،مرگ هم بدون حکمت نیست ؛ چه همه، باید
بمیرند. از دیدگاه احادیث اسلامی، هر بیماری ای درمان دارد و یگانه دردی که هیچ درمانی ندارد، مرگ است
در حدیث نبوی آمده است: خداوند هیچ دردی را فرو نفرستاده ، مگر این که در مانی نیز برایش درمانی فرستاده است .«3»
در پرتو این رهنمودها است که می گوییم:دانش پزشکی ، به قله کمال خویش دست نمی یابد مگر هنگامی که برای همه بیماری ها درمان کشف کنند اما بی گمان دانش یاد شده نمی تواند برای مرگ دارو و درمانی را فراهم سازد.
پی نوشت
1.محمدی ری شهری ، محمد، دانشنامه احادیث پزشکی ص 126 . بحار الانوار،ج1،ص147 دانشنامه احادیث پزشکی ص131
2.بحار الانوار،ج1،ص147
3.دانشنامهاحادیثپزشکیري،ص131
منبع
ری شهری محمد،احادیث پزشکی،قم دارالحدیث،1383
22 گناه نابخشودنی
فضيلت گريه بر امام حسين(ع)
هر که در مرثيه حسين (عليه السّلام) شعري بگويد و بگريد و بگرياند، حق تعالي او را بيامرزد و بهشت را براي او واجب ميگرداند.
هميشه زبان، مترجم عقل بوده ولي ترجمان عشق، چشم است. آنجا که اشکي از روي احساس و درد و سوز ميريزد، عشق حضور دارد ولي آنجا که زبان با گردش منظم خود جملههاي منطقي ميسازد عقل حاضر است.
بنابراين همانطور که استدلالات منطقي و کوبنده ميتواند همبستگي گوينده را با اهداف رهبران مکتب آشکار سازد قطره اشک نيز ميتواند اعلان جنگ عاطفي بر ضد دشمنان مکتب محسوب گردد.
از اين رو گريه حضرت زينب عليهاالسلام بر اهل بيت عليهم السّلام گريه عاطفي و گريه پيامآور و يک نوع نهي از منکر و شعار شورانگيز و سوزاننده و رسواگر طاغوتيان و ستمگران بود.
بر همين اساس است که پيامبر اکرم و امامان عليهم السّلام کسي را که آمادگي گريه کردن ندارد به تباکي (خود را به شکل گريه درآوردن) دعوت کردهاند تا ياد حسين در همه قرون و اعصار در خاطرهها زنده بماند.
حدیث روز
إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ لَكِنْ يُضَاعِفَانِ الثَّوَابَ وَ يُعْظِمَانِ الْأَجْرَ وَ أَفْضَلُ مِنْهُمَا كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر
امر به معروف و نهى از منكر نه اجلى را نزديك مى كنند و نه از روزى كم مى نمايند، بلكه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ مى سازند و برتر از امر به معروف و نهى از منكر سخن عادلانه اى است نزد حاكمى ستمگر.
فواید امر به معروف ونهی از منکر
1- عزت و سربلندی
جامعه ای که خود را نسبت به تغییر و تحولات درونی مسئول دانسته و در مقابل ضعف ها و کاستی ها از خود عکس العمل نشان می دهد و برای آن چاره جویی می کند، جامعه ای زنده و پر تحرک خواهد بود. چنین جامعه ای برای انجام کارهای فرهنگی و از بین بردن جهل و نادانی و یا آفت زدایی و خشکاندن گنداب های فساد، مردانه به میدان می آید و از دل و جان از ارزش های خود پاسداری می کند و بدین وسیله، خود را عزیز و سربلند نگاه می دارد. اجرای امر به معروف و نهی از منکر نیز در همین راستا بررسی می شود; به عبارت دیگر در جامعه ای که این فریضه الهی اجرا می شود، ضمن تقویت و نفوذناپذیر کردن بنیه دفاعی جامعه، افراد آن را نیز از گزند دشمن محفوظ و همواره عزیز و سربلند می دارد.
قرآن کریم می فرماید: (شما به این دلیل با ارزش ترین امت ها هستید که امر به معروف و نهی از منکر می کنید. )38
پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: (باید امر به معروف و نهی از منکر کنید، در غیر این صورت بَدان بر شما مسلط می شوند و آن گاه خوبانتان دعا می کنند (و خواسته های خود را مطرح می کنند)، اما جوابی داده نمی شود. )39
استاد شهید مرتضی مطهری(ره) در توضیح معنای سخن پیامبر(ص) می فرماید: معنای حدیث (این نیست که خدا را می خوانند و خدا دعای آنها را مستجاب نمی کند، معنایش این است: وقتی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند، آن قدر پست می شوند، آن قدر رعبشان، مهابتشان (شوکت و عظمتشان)، عزتشان و کرامتشان از بین می رود که وقتی به درگاه همان ظلمه [ستم کاران ] می روند، هر چه ندا می کنند، به آنها اعتنا نمی شود [ یعنی حضرت می فرماید] اگر می خواهید عزت داشته باشید و دیگران روی شما حساب کنند، امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. اگر امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشید، اولین خاصیّت آن ضعف شماست، پستی و ذلت شماست، دشمن هم روی شما حساب نمی کند.)40
2 استواری پایه های دین
امام باقر(ع) در حدیثی به مهم ترین آثار امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرده و می فرمایند: (امر به معروف و نهی از منکر، راه پیامبران و شیوه صالحان است. واجب بزرگی است که با آن، فریضه های دیگر برپا می شود و راه ها امن و کسب و کارها حلال می گردد. آنچه به ستم ستانده شده، به صاحبان آن بازگردانده می شود. زمین ها آباد، از دشمنان انتقام گرفته و امور پا بر جا می شود). 41 به فرموده آن حضرت، پایه و استوانه نماز، روزه، حج، جهاد، خمس، زکات و سایر دستورات دین، امر به معروف و نهی از منکر است.
استاد شهید مرتضی مطهری(ره) در این باره می فرماید: (امر به معروف و نهی از منکر، یگانه اصلی است که ضامن بقای اسلام است… اصلاً اگر این اصل نباشد، اسلامی نیست… آیا یک کارخانه بدون بازرسی و رسیدگی دائمی مهندسین متخصص که ببینند چه وضعی دارد، قابل بقاست؟ اصلاً آیا ممکن است یک سازمان همین طور به حال خود باشد، هیچ در باره اش فکر نکنیم و در عین حال به کار خود ادامه دهد؟ ابداً. جامعه هم، چنین است. )42
امام حسین(ع) نیز در کلامی زیبا به همین نکته اشاره می کند و می فرماید: (اگر امر به معروف و نهی از منکر اجرا گردد، همه واجبات، چه آسان و چه سخت، پا بر جا خواهد بود. )43
بی توجهی به این مسئولیت اجتماعی، باعث رنگ باختن معنویات و چیرگی هواهای نفسانی در فرد و جامعه می شود و در نتیجه، زمینه برای حاکمیت هواپرستان و ستمگران فراهم خواهد شد. در این هنگام است که به فرموده امام حسین (ع) باید فاتحه اسلام را خواند: (فعلی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید; با اسلام باید خداحافظی کرد هنگامی که کسی مثل یزید، زمامدار مردم گردد. )44
3 امنیت
امنیت، یکی از نیازهای اساسی افراد و اجتماعات است که از راه امر به معروف و نهی از منکر تأمین می شود.
رونق کسب و کار و تجارت و سامان یابی امور مختلفِ فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در هر جامعه ای، به امنیت ارتباط دارد. اگر محیط خانه، مدرسه، دانشگاه، کارخانه، بازار، شهر و جاده ایمن نباشد و اموال و نوامیس مردم هر لحظه از سوی دزدان، زیاده خواهان و اراذل و اوباش تهدید شود، ترس و اضطراب و آشفتگی بر همگان سایه خواهد انداخت و آرامش و آسایش عمومی از بین خواهد رفت و جرأت هر کاری از مردم گرفته خواهد شد.
اجرای مقررات دینی و قوانین اجتماعی و نظارت دائمی دستگاههای مربوط; مانند نیروهای انتظامی و نیز مراقبت های عمومی صالحان و نیکان، از زیاده خواهی ها و تجاوز فرصت طلبان و سوء استفاده کنندگان جلوگیری خواهد کرد و امنیت و آرامش عمومی را به ارمغان خواهد آورد. امام باقر(ع) می فرماید (…و تأمن السبل;45 اجرای امر به معروف و نهی از منکر، راه ها را امن خواهد کرد. )
4 کسب حلال
بعضی افراد برای پیدا کردن پول به هر کاری متوسل می شوند. اینان به علت ناآگاهی و یا تربیت نادرست، به دنبال کسب حلال نیستند و تنها در این فکرند از راه هایی مانند تقلّب، رشوه، احتکار، قاچاق، گران فروشی یا کم فروشی و غیر آن، بر درآمدهای خود بیفزایند. بی توجهی به این دست از خلاف کاری ه، سبب رواج درآمدهای نامشروع در بین مردم و رخنه لقمه های حرام در زندگی افراد می شود که زیان ها و آسیب های جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت. بنابر این باید از راه امر به معروف و نهی از منکر، ناآگاهان را به شغل های حلال و درآمدهای مشروع آگاه ساخت و آنان را از کارهای خلاف باز داشت.
اجرای این وظیفه الهی به حدی ثمربخش است که گاهی چنین افرادی وقتی می بینند جامعه به عنوان یک منکر به شغل آنان نگاه می کند، خود به خود به دنبال کسب و کارهای حلال و درآمدهای مشروع خواهند رفت. از این رو امام باقر(ع) می فرماید: (…و تحل ّ المکاسب;46 یکی دیگر از فواید امر به معروف و نهی از منکر این است که کسب و کارها حلال می شود. )
آبادانی کشور، باز پس گرفتن حقوق پایمال شده افراد، مبارزه با تبغیض ها و بسیاری از اصلاحات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، از پیامدهای مهم اجرای امر به معروف و نهی از منکر به شمار می رود که به علت محدودیت صفحات، از شرح آن خودداری می کنیم.
پی نوشت ها:
38 آل عمران(3) آیه 110.
39 فروع کافی، ج 4، ص 56.
40 حماسه حسینی، همان، ص 45.
41 وسائل الشیعه، ج 11، ص 395، ح 6.
42 جامعه و تاریخ، ص 236.
43 تحف العقول، ص 237.
44 بحا رالانوار، ج 44، ص 32
«وهب» ترسای نترس صحرای كربلا
قيام حسيني با همه رمز و رازهاي آشكار و نهانش، شاهدي براي از جان گذشتگي و ايثار افلاكياني است كه بدون توجه به ظواهر دنيايي، زيباترين و خوشترين عاقبتها را براي خود خريداري كردند.
فارس: «وهب» جوان تازهداماد نصراني، با ديدن امام حسين (ع)، به همراه همسر و مادرش به دين اسلام گرويد و در دشت كربلا با رسيدن به حقانيت، چنان جهادي از خود نشان داد كه مايه افتخار جوانان همعصر خود شد.
قيام حسيني با همه رمز و رازهاي آشكار و نهانش، شاهدي براي از جان گذشتگي و ايثار افلاكياني است كه بدون توجه به ظواهر دنيايي، زيباترين و خوشترين عاقبتها را براي خود خريداري كردند و شهداي كربلا را بايد جزو برترين انسانهاي تاريخ و همنشين انبياء و اولياء در بهشت جاويدان خدا ناميد.
به بهانه پخش قسمت هفدهم سريال «مختارنامه» كه در آن رشادت، ايمان و شهادت «وهب» و جانفشاني و صلابت خانوده او به تصوير كشيده شد، شرح حالي از اين شهيد تازه مسلمان و تازه داماد دشت كربلا، با استناد به دانشنامه امام حسين (ع) به رشته تحرير ميآيد.
درباره اين شخص، افزون بر متوني كه خواهد آمد، اطلاعي در دست نيست. گفتني است كه يكي از ياران مشهور و شجاع امام حسين (ع) كه به همراه همسرش ام وهب، به كربلا آمده بود و همسرش نيز به شهادت رسيد. «عبدالله بن عمير كلبي» است. برخي متون مربوط به وهب، مشابهتها و مشتركاتي با متون مربوط به عبدالله بن عمير دارند. همين باعث شده تا برخي محققان، معتقد شوند كه وهب به بن وهب، وجود خارجي نداشته است و در واقع، همان عبدالله بن عمير است كه نامش بر اثر خلط، شخص يا اشخاص ديگري پديد آمدهاند.
به هر حال، در آنچه اكنون وجود دارد، ضمن مشابهتها و خلطها، تفاوتهاي فاحشي هم بين اين دو ماجرا، وجود دارد. بنابراين، ضمن آن كه سخن برخي محققان، مبني بر دو نفر بودن آنها امكان دارد؛ ولي دلايل آنها در حد اطمينانآوري نيست و دو نفر بودن آنها، بعيد نيست، به ويژه بحث نصراني بودن وهب كه در برخي منابع آمده، با عبدالله بن عمير كه از ياران نامي امام حسين (ع) است، به هيچ وجه، قابل جمع نيست.
شيخ صدوق در كتاب «الامالي» به نقل از عبدالله بن منصور، از امام صادق، از پدرش امام باقر، از جدش امام زينالعابدين (ع) مينويسد: وهب بن وهب، به ميدان آمد. او و مادرش، مسيحي بودند كه به دست امام حسين (ع)، مسلمان شدند و تا كربلا به دنبال او آمده بودند. وهب، بر اسب، سوار شد و عمود خيمه را به دست گرفت و جنگيد تا هفت يا هشت تن [از سپاه دشمن] را كشت و سپس، اسير شد. او را نزد عمر بن سعد ـ كه خدا، لعنتش كند ـ آوردند. فرمان داد تا گردنش را بزنند. او را گردن زدند و [سرش را] به سوي لشكر امام حسين (ع) انداختند. مادرش، شمشير او را بر گرفت و به ميدان آمد. امام حسين (ع) به او فرمود: «اي ام وهب! بنشين كه خداوند، جهاد را از دوش زنان، برداشته است. تو و پسرت، با جدم محمد (ع)،در بهشت خواهيد بود.»
در كتاب «الملهوف» هم آمده است: وهب بن حُباب كلبي، به ميدان آمد و خوب، شمشير زد و نيكو جنگيد. سپس، به سوي همسر و مادرش ـ كه با او آمده بودند ـ بازگشت و گفت: «اي مادر! آيا راضي شدي يا نه؟»مادر گفت: «نه. راضي نميشوم تا آن كه در ركاب حسين (ع)، كشته شوي.»
همسرش نيز گفت: «تو را به خدا سوگند ميدهم كه مرا به [مرگ] خودت، سوگوار مكن.»
اما مادرش به او گفت: «پسر عزيزم! سخنش را نشنيده بگير و بازگرد و پيش روي فرزند دختر پيامبرت بجنگ تا به شفاعت جدش در روز قيامت، نائل شوي.»
وهب نيز بازگشت و جنگيد تا دستانش قطع شد. همسرش، عمود خيمهاي را برداشت و به سوي او پيش رفت، در حالي كه ميگفت: «پدر و مادرم، فدايت باد! در دفاع از پاكان حرم پيامبر خدا (ع) بجنگ.»
وهب، جلو آمد تا او را به سوي زنان بازگرداند؛ اما همسرش، لباس او را گرفت و گفت: «باز نميگردم تا اين كه همراه تو بميرم.»
امام حسين (ع) فرمود: «پاداش خير، نصيب شما خانواده باد! به سوي زنان، بازگرد، خدا، رحمتت كند!»
او نيز به سوي آنها بازگشت، و كلبي نيز پيوسته ميجنگيد تا كشته شد. رضوان الهي بر او باد!
همچنين در كتاب «مقتل الحسين (ع)» به نقل از خوارزمي آمده است: وهب بن عبدالله بن جَناب كلبي ـ در حالي كه مادرش همراهش بود ـ بيرون آمد. مادرش به او گفت: «برخيز ـ اي پسرم ـ و فرزند دختر پيامبر خدا (ص) را ياري ده. او گفت: «اي مادر! چنين ميكنم و ـ به ياري خدا ـ كوتاهي نخواهم كرد.»
سپس به ميدان آمد، در حالي كه ميگفت:
اگر مرا نميشناسيد،
من فرزند كلبمبه زودي،
مرا و ضربههايم را خواهيم ديد
و نيز يورش و هجوم مرا
در نبرد انتقام خودم را
پس از گرفتن انتقام همراهانم خواهم گرفت
و سختي را در روز سختي ميرانم.
جولانم در نبرد، بازي نيست.
آنگاه، حمله كرد و پيوسته ميجنگيد تا گروهي [از سپاهيان دشمن] را كُشت. سپس به سوي مادر و همسرش بازگشت و نزديك آنها ايستاد و گفت: «اي مادر! آيا از من، راضي شدي؟» مادرش گفت: «راضي نميشوم، مگر آن كه پيشروي فرزند دختر پيامبر خدا (ع) كشته شوي.» همسرش به او گفت: «تو را به خدا سوگند ميدهم كه مرا به [مرگ] خود، سوگوار نكني.»
مادرش به او گفت: «به سخنش، گوش مده و بازگرد و پيشروي فرزند دختر پيامبر خدا (ع) بجنگ تا فردا، شفيع تو نزد پروردگارت باشد.»
او نيز [براي نبرد] جلو رفت، در حالي كه ميگفت:
من به تو قول ميدهم ـ اي ام وهب ـ
كه آنان را با سرنيزه و ضربت شمشير، بزنم
ضربه جوان مؤمن به پروردگار
تا آن كه دشمن، تلخي جنگ را بچشد
من، مردي نيرومند و قوي و خويشدار هستم
و به گاه سختي، ناتوان نيستم
از [خاندان] عُلَيم بودن، براي من بس باشد،
بس، چرا كه تبارم، به كريمان عرب ميرسد.
سپس، پيوسته جنگيد تا دست راستش قطع شد؛ اما توجهي نكرد و باز جنگيد تا دست چپش نيز قطع شد و سپس، كشته شد. مادرش به سوي او آمد تا خون را از چهرهاش پاك كند كه شمر بن ذيالجوشن، او را ديد و به يكي از غلامانش فرمان داد تا با عمود خيمه، به او بزند. [اون نيز چنين كرد] و سرش را شكست و وي را كشت. او نخستين زني بود كه در نبرد [همراه با] حسين (ع)، به شهادت رسيد.
مجدالائمّه سَرَخسَكي، از ابوعبدالله حداد نقل ميكند كه وهب بن عبدالله، [نخست] مسيحي بود كه همراه با مادرش، به دست امام حسين (ع) اسلام آورده بود.
وي در مبارزه، بيست و چهار تن پياده و دوازده تن سواره [از سپاه دشمن] را كشت و سپس، اسير شد. او را نزد عمر بن سعد آوردند. او به وهب گفت: «حملهات، خيلي سخت بود!» سپس، فرمان داد تا گردنش را بزنند و [سرش را] به سوي لشكر امام حسين (ع) بيندازند.
مادرش، سر وي را برگرفت و آن را بوسيد و با عمود خيمه، [به دشمن] حمله كرد و با آن، دو تن را كشت.
امام حسين (ع) به او فرمود: «ام وهب بازگرد كه جهاد، از دوش زنان، برداشته شده است.» او نيز بازگشت، در حالي كه ميگفت: «خداي من! اميد مرا، قطع مكن.»
پس امام حسين (ع) به او فرمود: «خداوند، اميدت را قطع نميكند، اي ام وهب! تو و فرزندت، در بهشت، همراه پيامبر خدا (ص) و فرزندانش خواهي بود.»
مصیبت های حضرت رقیه
شهادت غم انگيز حضرت فاطمه صغري و يا رقيه عليها سلام، دختر امام حسين(ع) چنين است:
عصر روز سه شنبه در خرابه در كنار حضرت زينب(س) نشسته بود. جمعي از كودكان شامي را ديد كه در رفت و آمد هستند.
پرسيد: عمه جان! اينان كجا مي روند؟ حضرت زينب(س)فرمود: عزيزم اين ها به خانه هايشان مي روند. پرسيد: عمه! مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم، خانه ما در مدينه است. تا نام مدينه را شنيد، خاطرات زيباي همراهي با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسيد: عمه! پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل ديگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوي غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسي از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤيا پدر را ديد. سراسيمه از خواب بيدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جويي نمود، به گونه اي كه با صداي ناله و گريه او تمام اهل خرابه به شيون و ناله پرداختند.
خبر را به يزيد رساندند، دستور داد سر بريده پدرش را برايش ببرند. رأس مطهر سيد الشهدا را در ميان طَبَق جاي داده، وارد خرابه كردند و مقابل اين دختر قرار دادند. سرپوش طبق را كنار زد، سر مطهر سيد الشهدا را ديد، سر را برداشت و د رآغوش كشيد.
بر پيشاني و لبهاي پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه كسي صورت شما را به خونت رنگين كرد؟ پدر جان چه كسي رگهاي گردنت را بريده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذي أَيتَمَني علي صِغَرِ سِنِّيِ» چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟ پدر جان يتيم به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان كاش خاك را بالش زير سرم قرار مي دادم، ولي محاسنت را خضاب شده به خونت نمي ديدم.
دختر خردسال حسين(ع) آن قدر شيرين زباني كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خيال كردند به خواب رفته. وقتي به سراغ او آمدند، از دنيا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
حدیث روز
روز شمار ماه محرم
وقایع 1محرم الحرام
آغاز سال هجرى قمرى يورش ابرهه به مكه (سال 1 عامالفيل)
محاصره پيامبر (ص) و بني هاشم در شعب ابي طالب (سال 7 بعثت)
سريه ابوسلمه بن عبدالأسد (سال 4 هجري قمري)
فرمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای دریافت زکات (سال 9 هجري قمري)
واقعه مرج صُفَّر در شام (سال 14 هجري قمري) آغاز خلافت عثمان بن عفان (سال 24 هجري قمري)
وفات محمد حنفيه فرزند اميرمؤمنان عليه السلام (سال 81 هجري قمري)
درگذشت آيت الله سيد ابوالحسن رفيعي قزويني (سال 1395 هجري قمري)
درگشت آيت الله سيد عبدالله شيرازي - صاحب کتاب عمدة الوسائل(سال 1405 هجري قمر
سخنان امام حسین (علیه السلام)
سخنان تکان دهنده امام حسین در بامداد عاشورا
حسين بن على عليه السلام سخنورى توانا بود. او در خانه وحى كه فرشتگان آسمان و پيشاپيش آنان پيام آور وحى در آمد و شد بودند پرورده شد. روزى كه ديده به جهان گشود نخستين سخن را از زبان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيد كه در گوش وى اذان گفت.
آموزگار او مادرش، فاطمه دختر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، بود. استادش، على بن ابىطالب، پدر بزرگوارش بود كه گوى سخنورى را از جهانيان ربوده است. از حضرت سيدالشهدا عليه السلام سخنان حكمت آميز بسيارى به يادگار مانده است. زيباترين بخش گفته هاى وى سخنانى است كه در حماسه باشكوه عاشورا بيان فرموده است؛ و ما در اينجا تنها به نقل يكى از خطابه هاى آن حضرت بسنده مى كنيم. بامداد روز عاشورا، حضرت در برابر انبوه سپاه دشمن ايستاد و چنين فرمود:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى خَلَقَ الدُّنيا فَجَعَلَها دارَ فَناءٍ وَزَوالٍ، مُتَصَرِّفَةً بِأَهْلِها حالًا بَعْدَ حالٍ، فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ وَالشَّقِىُّ مَنْ فَتِنَتْهُ، فَلا تَغُرَّنَّكُمْ هذِهِ الدُّنْيا، فَإِنَّها تَقْطَعُ رَجاءَ مَنْ رَكَنَ إِلَيْها وَتُخَيِّبُ طَمَعَ مَنْ طَمِعَ فيها وَأَراكُمْ قَدْ اجْتَمَعْتُمْ عَلى أَمْرٍ قَدْ أَسْخَطْتُمُ اللَّهَ فيهِ عَلَيْكُمْ. فأَعْرَضَ بِوَجْهِهِ الْكَريمِ عَنْكُمْ وَأَحَلَّ بِكُمْ نِقْمَتَهُ وَجَنَّبَكُمْ رَحْمَتَهُ فَنِعْمَ الرَّبُّ رَبُّنا وَبِئْسَ الْعَبْدُ أَنْتُمْ، أَقْرَرْتُمْ بِالطَّاعَةِ وَآمَنْتُمْ بِالرَّسُولِ مُحَمَّدٍ- صَلىَّ اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ- ثُمَّ إنَّكُمْ زَحَفْتُمْ إِلى ذُرِّيَّتِهِ وَتُريدُونَ قَتْلَهُمْ، لَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْكُمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساكُمْ ذِكْرَ اللَّهِ الْعَظيمِ. فَتَبّاً لَكُمْ وَما تُرِيدُونَ، إنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، هؤُلاءِ قَوْمٌ كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ».
«1» سپاس خداى را كه دنيا را آفريد و آن را سراى نيستى و نابودى قرار داد. دنيا هر دم ساكنانش را ديگرگون سازد. فريب خورده كسى است كه دنيا بفريبدش و بدبخت كسى است كه دنيا گمراهش سازد. مبادا فريب دنيا را بخوريد! زيرا كه دنيا از اعتمادكنندگانِ به خود مى بُرد و هر كس را كه در آن طمع بندد نوميد مى سازد.مى بينم بر كارى گرد آمده ايد كه خداى را بر خود به خشم آورده ايد و آن كريمِ مهربان، روى از شما برتافته به عذاب خويش گرفتارتان ساخته است و از رحمت خود دور گردانيده است. پروردگار ما چه خوب پروردگارى است و شما چه بد بندگانى هستيد. شما پذيرفتيد كه خداى را فرمان ببريد و به پيامبر خدا، محمد صلى الله عليه و آله و سلم، ايمان آورديد، ولى اينك به جنگ فرزندانش آمده ايد و آهنگ كشتن آنان داريد. به راستى كه شيطان بر شما چيره گشته و ذكر خداى بزرگ را از يادتان برده است. مرگ بر شما و آنچه مى خواهيد. ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم. اينان مردمى هستند كه پس از ايمان به كفر گرويدند. نابود باد ستمكاران!
( 1). اعيان الشيعه، ج 1، ص 602؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، مؤيدى، على، ص 466 و 467. منبع: پژوهشى پيرامون شهداى كربلا، ص:466-467
سخنی از معشوق
انتظار تاکی
میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت
میرسدروزی که ای شاه وفا می بینمت
عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود
میرسد روزی که با حال بکا می بینمت
میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و
در کنار خانه ی امن خدا می بینمت
من امید وصل دیدار تو را دادم به دل
یوسف گمگشته ی خیرالنسا می بینمت
یابن طاها یابن یاسین یابن طور آقای من
شاه دین حبل المتین کهف الوری می بینمت
امپراطور زمین و آسمان بالانشین
در کنار سفره ی بیچاره ها می بینمت