تلنگر...
احترام به والدین
محبوبترین کارها عن ابن مسعود قال: سئلت رسول الله(ص): ای الاعمال احب الی الله عز و جل؟ قال: الصلاة لوقتها، قلت ثم ای شی ء؟ قال: بر الوالدین، قلت: ثم ای شی ء؟ قال: الجهاد فی سبیل الله. ابن مسعود می گوید: از پیامبر گرامی(ص) سؤال کردم محبوبترین کار پیش خدا کدام است؟ فرمود: نماز در وقت،گفتم: بعد از آن چه چیز؟ فرمود: نیکی به پدر و مادر،گفتم: بعد از آن چه چیز،فرمود: جهاد در راه خدا. بحار الانوار، ج 74، ص 70.
ادامه مباحث آسیب شناسی مهدویت
متمهديان و مدعيان مهدويت
جمعه یازدهم شهریور ۱۳۹۰
مقدمه
انديشه مهدويت، از زمان پيامبر(ص) و امامان(ع) تاكنون، همواره در جامعه اسلامى راسخ و پويا بوده است. اين واقعيت به گونهاى در جامعه اسلامى مشهور شده است كه كسى نمىتواند به سادگى منكر آن شود.
متأسفانه اين امر در طول تاريخ، دچار آسيبهايى، از جمله مدعيان دروغين شده است. همين امر، دستاويزى براى برخى از به اصطلاح روشنفكران وهابى و غير وهابى شده، تا اصل مهدويت و اعتقاد به مهدى موعود(عج) را زير سؤال برند.(1) حال اين كه اين مدعيان با اغراض و انگيزههاى خاصى به وجود آمدهاند و طبق اعتقاد اماميه، هيچ كدام مورد قبول نيستند.
در طول تاريخ، مدعيان دروغين فراوان بودهاند؛ كه از مقام نيابت خاصه، تا مهدويت و از آن فراتر، تا مقام الوهيت را براى خويش ادعا كردهاند و هر كدام به اندازه دايره تبليغ خود، مريدانى به دست آوردهاند. گرچه ارباب معرفت و تقوا و مؤمنين آگاه، در هر عصرى وجود دارند؛ اما عناصر بىحقيقت و شيادان جاهطلب و دنياپرست، در طول تاريخ از عقيده و ايمان مردم نسبت به معبود واقعى، رهبران الهى، شؤون دينى و حقايق آسمانى سوء استفاده كرده و خود را به دروغ داراى مناصب معنوى جلوه دادهاند و ادعاى كذب نمودهاند.
اعتقاد به مهدى، يعنى اعتقاد به شخصى كه زمين پر از ظلم و جور شده را پر از عدل و داد مىكند. اين اعتقاد در روايات نقل شده از شيعه و سنى موجود است. به همين جهت عدهاى با عوامل و انگيزههاى مختلف، كه به آنها اشاره خواهد شد، در طول تاريخ اسلام، به دروغ ادعاى مهدويت كردهاند يا نسبت مهدويت به كسى دادهاند. اينان در متون اسلامى، به نام متمهديان يا مدعيان دروغين مهدويت، ناميده شدهاند.(2)
از نظر شيعه، مهدى از آلمحمد(ص) و از فرزندان امام حسين(ع) يعنى نهمين نسل از اوست و فرزند امام حسن عسكرى(ع)، كه در نيمه شعبان سال 255 ق. به دنيا آمده است؛ او زنده است و ظهور خواهد كرد.
البته خود دعاوى مهدويت، از مسائلى است كه ثابت مىكند داستان مهدويت و ظهور يك مصلح غيبى، از موضوعات مسلمى بوده كه عموم مسلمانان بدان اعتراف داشتهاند. از اين روست كه عدهاى در طول تاريخ خود را به عنوان مهدى موعود معرفى مىكردهاند. اين خود از دلايل روشن اصالت مهدويت است؛ چرا كه اگر اصالت نداشت، هرگز تقلبى آن يافت نمىشد؛ چون همواره نسخه تقلبى را مىسازند، تا به جاى نسخه اصل جا بزنند. مثلاً 5000 ريالى يا 10000 ريالى تقلبى وجود دارد؛ ولى هرگز 7000 ريالى تقلبى نبوده؛ چون هر چيزى كه اصالت و واقعيت ندارد، تقلبى آن مفهوم ندارد.(3)
از اين رو بايد مدعيان دروغين و نسبتهاى دروغى كه به امام زمان يا غير او داده شده، بيان شود و براى پيشگيرى از فريب خوردن مردم، علاوه بر توصيف حضرت ولى عصر(عج) به اسم و رسم خود و پدرانش و خصوصيات شكل و اندامش، نشانههايى هم براى ظهور آن حضرت ذكر شود؛ تا عدهاى با اغراض متفاوت مدعى اين امر مهم نشوند.
فريب جلوه سالوسيان مخور، كاين قوم
اميدشان به خدا نه، به سيم و زر بسته است
به رغم داعيهداران غيب و كشف و شهود خُمى كه مخزن سِرِّ خداست، سربسته است(4)
هدف نگارنده اين پژوهش، اثبات اصالت و حقانيت مهدويت از نگاه اماميه است. بر همين اساس، به معرفى متمهديان و مدعيان مهدويت مىپردازيم؛ تا ضمن برداشتن گامى مؤثر در راستاى آن هدف، چهره منجى واقعى، كه بشر از روزگاران كهن در انتظار اوست، شناخته شود. آنچه اين نوشتار در صدد بيان آن مىباشد، چند امر است:
اول: قائم همان مهدى(عج) است.
دوم: او آخرين حلقه از معصومين(ع) است.
سوم: فرزند امام حسن عسكرى(ع) است.
چهارم: خروج او بعد از دو غيبت صغرا و كبرا مىباشد.
اين مطالب با صراحت در روايات ائمه(ع) پيش از امام صادق(ع) نقل شده است.(5)
پنجم: هيچ يك از نشانههاى ظهور امام مهدى(عج) در زمان حيات افراد مدعى مهدويت رخ نداده است.(6)
ششم: همگى اين افراد از دنيا رفتهاند.(7)
هفتم: هيچ يك از ايشان در آخرالزمان به سر نبردهاند؛ در حالى كه فرا رسيدن آخرالزمان، شرط ظهور امام مهدى(عج) است.(8)
هشتم: هيچ كس نديده كه آنان زمين را پر از عدل و داد كنند؛ چنان كه از ستم و جور پر شده باشد.(9)
ادامه مباحث تربیت جنسی کودک بخش سوم
سؤال 6ـ مقصود از روش القای غیر مستقیم در تربیت دینی کودکان و نوجوانان چیست؟ پاسخ: القای ارزشهای دینی، تا حدود 6 سالگی، به طور مستقیم، ممکن است؛ زیرا کودکان تا این سن، مقاومت روانی فراوانی در مقابل آموزه های دینی ندارند؛ اما از این سن به بعد با توجه به افزایش مقاومت روانی آنان، باید از شیوه ی القای غیر مستقیم استفاده کرد. راهکارهای القای غیر مستقیم عبارتند از: 1. داستان: ارزشهای دینی را می توان در قالب داستان (برای کودکان، قصه گویی یا قصه خوانی، و برای نوجوانان، هدیه ی کتابهای داستان) ارائه کرد. این درسی است که قرآن به ما می دهد. خدای متعالی در قرآن کریم با داستان حضرت موسی و مرد صالح، درس تواضع و بردباری در برابر معلم؛ با داستان اصحاب لوط، درس عفت و پاکدامنی؛ با داستان آدم و حوا، آموزش دوری از شیطان، و با قصه ی حضرت مریم، آموزه ی پاکدامنی و توکل به خدا را به ما ارائه می کند. 2. شعر: استفاده از شعرهای ساده و دور از صناعات پیچیده ی ادبی می تواند راهکاری برای القای ارزشهای دینی باشد. برای کودکان خردسال می توانید شعری را بگویید تا پس از حفظ، آن را زمزمه کند و ارزشها به مرور برایش ملکه شود. والدین، درسهای بسیاری از قبیل اهمیت عبادت، سپاسگزاری به درگاه الاهی، ساده زیستی، توکل به خدا، کمک به دیگران و… را می توانند در قالب شعر به کودکان بیاموزند؛ به طور مثال، برای دختری که قرار است فردا وارد 9 سالگی شود و ایام عبادتش را آغاز کند، از چنین شعری استفاده می کنیم: بوی بهار دارد چادر نماز مادر در دست های او هست یک جانماز دیگر ماه قشنگ امشب مهمان خانه ماست یک آسمان ستاره در انتظار فرداست من می کنم دوباره رخت سفید بر تن چون تا طلوع خورشید 9 ساله می شوم من [15] شاعر در این شعر، از اصل تداعی ـ معانی استفاده و چادر نماز مادر را با بهار و ماه قشنگ و آسمان پر ستاره همراه کرده است که کودک به طور طبیعی آن ها را دوست دارد. یا برای آموزش ساده زیستی، شکر خداوند، محبت و شادابی، از شعر دیگری بهره می جوییم: شش دانه قاشق شش دانه بشقاب نان و نمکدان یک کاسه ی آب دیگی پر از آش یک شام ساده در دور سفره یک خانواده با مهربانی با هم نشستند در سینه شادی بر چهره لبخند گفتند اول نام خدا را خوردند با هم نان و غذا را یک سفره ی خوب یا شام دلخواه بعد از غذا هم الحمدلله [16] مثال دیگر، درس نماز و تسبیح الاهی: خورشید زیبا دوباره سر زد پرنده ی شب دوباره پر زد خروس خانه ترانه سر داد وقت سحر را به من خبر داد آمدم بیرون در هوای باز وضو گرفتم برای نماز دیدم نشسته گنجشکی زیبا بر روی شاخه، آرام و تنها جیک و جیک می کرد در آن صبح زود گویی که او هم فکر خدا بود [17] 3. شرح حال بزرگان: برای کودکان، از زندگی بزرگان و اندیشه وران اسلامی و غیر اسلامی بگویید تا از زندگی آنان درس بگیرند. از رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای ـ حَفظـهُ الله ـ بگویید که برای کمک به پدر به جهت ضعف در بینایی، به رغم میل باطنی، قم و تحصیل در آن را رها ساخته، به مشهد عزیمت کرد و خدای بزرگ وی را به جهت توجه به پدر، به اوج عزت و عظمت رسانید. از سید رضی بگویید که جلو قبرستان غیر مسلمانان از اسب پیاده شد و فرمود: در این قبرستان شخصی دفن شده است که معلم غیر مسلمان من بود. 4. فیلم، کارتون و نمایشنامه: فیلم و کارتون به جهت جذابیت، و نمایشنامه به سبب صحنه پردازی ها و نورپردازی های زیبا، کودکان را جذب می کند و سبب تثبیت آموزه های دینی و اخلاقی می شود؛ پس، از این شیوه ی القای غیر مستقیم نیز استفاده کنید. سؤال 7ـ مقصود از «روش الگویی» در تربیت دینی چیست؟ پاسخ: روش الگویی، یعنی الگوها (پدر، مادر، معلم، مربی و…) خوب باشند؛ به مسائل دینی و انسانی اهمیت دهند؛ عباداتشان را به موقع و با کیفیت انجام دهند؛ در خدمت به دیگران بشتابند؛ حقوق دیگران را رعایت کنند؛ به بزرگسالان احترام بگذارند؛ از محرمات الاهی بپرهیزند؛ اهل راز و نیاز با خدا باشند و…. اگر چنین شود، خود بهترین آموزش است. والدینی که خود به ارزشها عمل می کنند، نیاز چندانی به گفتار و تذکر ندارند، و اگر عمل نکنند، گفته هایشان هیچ گونه اثری نخواهد داشت. خشک ابری که بود ز آب تهی ناید از آن صفت آب دهی اگر ابری خشک بدون باران باشیم، چگونه می توانیم بر سر دیگران بباریم؟! حضرت صادق (علیه السلام) می فرماید: «کونوا دُعاة الناس بغیر السنتکم». [18] مردم را با غیر زبانتان [ با عملتان به سوی خدا ] بخوانید. یکی از ویژگی های جالب حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، همین بوده که چندان تذکر نمی دادند؛ بلکه منش و رفتار آن بزرگوار درس آموز بوده است. یک ضرب المثل عربی می گوید: اگر پدر پیاز، و مادر سیر باشد، چگونه می توان انتظار داشت که فرزند آنان، رائحه ی خوشی داشته باشد.[19] سؤال 8ـ چرا برخی کودکان به آموزشهای دینی بی توجهی می کنند؟ پاسخ: مهم ترین عامل برای بی توجهی کودکان به آموزشهای دینی، عدم زمینه سازی والدین است. همان گونه که نقاشی بدون رنگ زمینه، و کشاورزی بدون شخم زمین مطلوب نیست، آموزش دینی نیز بدون زمینه بازده ندارد. برای فراهم ساختن زمینه ی آموزش، توجه به نکاتی لازم است: 1. ارتباط کلامی مناسب: با توجه به این که یکی از راه های آموزش ارزشهای دینی، استفاده از سخن است، حتما باید از سخنی نرم و بیانی شیوا استفاده شود، صدای بلند، به ویژه اگر با خشونت همراه شود، سبب بی توجهی کودک به آموزش دینی خواهد شد. 2. وضعیت ظاهری مناسب: ظاهر آراسته، لباس مناسب، موی شانه زده، دندان های تمیز، بوی خوش و…، زمینه ساز آموزش دینی هستند. 3. خوش خلقی: خوشرویی و نگاه محبت آمیز، فضای ارتباط را فراهم می سازد و بداخلاقی و ترشرویی، زمینه ی آموزش دین را از بین می برد. امام علی (علیه السلام) فرمود: «البشاشة حبالة المودة». [20] خوشرویی، ریسمان محبت است. 4. حوصله: برای آموزش ارزشهای دینی، بردباری ضرورت دارد. با توجه به ضعف تمرکز کودکان، گاهی لازم است آموزه ای بارها تکرار شود که صبر و حوصله ی والدین را می طلبد. دختر حضرت امام خمینی می گوید: کودکی 5 ساله بودم و به حضرت امام در نماز اقتدا کردم. پس از اتمام نماز، مادرم گفت: دخترم! به شکل صحیحی اقتدا نکردی. از امام پرسیدم. آن بزرگوار 15 دقیقه برایم توضیح داد. [21] پی نوشت [15]مهری ماهوتی. [16] ـ مصطفی رحماندوست. [17] ـ جعفر ابراهیمی (شاهد). [18] ـ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 246. [19] ـ حسین سیدی، یک شاخه گل مینا، ص 52. [20] ـ نهج البلاغه، کلمات قصار، 6. [21] ـ سید محمدرضا علاءالدین، نگرشی نو به تربیت دینی کودکان و نوجوانان، ص 86.
منبع: نسیم مهر جلد 1، پرسش و پاسخ تربیت کودک و نوجوان؛ حسین دهنوی
منتظر مباحث بعدی ما باشید
حکمت های خداوند
لاینل واترمن داستان آهنگری را میگوید که پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش چیزی درست به نظر نمیآمد. حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد. یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا عجیب است. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده، نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاشهایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده». آهنگر بلافاصله پاسخ نداد: او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمیفهمید چه بر سر زندگیاش آمده.اما نمیخواست دوستش را بیپاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که میخواست یافت. این پاسخ آهنگر بود: «در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چه طور این کار را میکنم؟ اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست». آهنگر مدتی سکوت کرد، سیگاری روشن کرد و ادامه داد:«گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سر، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد» باز مکث کرد و بعد ادامه داد:«میدانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو میبرد. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها چیزی که میخواهم، این است : «خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی را که تو میخواهی، به خود بگیرم. با هر روشی که میپسندی، ادامه بده، هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز مرا به کوه فولادهای بی فایده پرتاب نکن.
فضائل حضرت علی(ع) در منابع اهل سنت
آنچه خوبان دارند تو تنها داری
علی نه تنها اوصاف خوبان عالم را داراست و «آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد» بلکه اوصاف تمامی پیامبران اولواالعزم را که عصاره هستی هستند بجز پیامبر خاتم در او جمع آمده است.
بیهقی یکی از دانشمندان نامی اهل سنّت چنین روایت نموده که پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«من احبّ ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوحٍ(ع) فی تقواه و ابراهیم فی حلمه و الی موسی فی عبادته فلینظر الی علی بن طالب علیه الصّلوة و السّلام؛(7) هر کسی دوست دارد به علم و دانش آدم بنگرد و مقام تقوا و خودنگهداری نوح را(مشاهده نماید) و بردباری ابراهیم(نظاره کند) و به عبادت موسی(ع) (پی ببرد) باید به علی بن ابی طالب(ع) نظر بیندازد.»
مناقب، روایت فوق را در دو مورد به این صورت نقل نموده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی مهمه و الی یحیی بن زکریّا فی زهده، و الی موسی بن عمران فی بطشه، فلینظر الی علی بن ابی طالب علیه السلام؛(8) هر کس می خواهد دانش آدم را، فهم (ژرف) نوح را، و زهد یحیی را و قاطعیّت موسی بن عمران را بنگرد، به علی بن ابی طالب نظر کند.»