• خانه 
  • تماس  

«وهب» ترسای نترس صحرای كربلا

14 مهر 1395 توسط مدیریت استانی قم

قيام حسيني با همه رمز و رازهاي آشكار و نهانش، شاهدي براي از جان گذشتگي و ايثار افلاكياني است كه بدون توجه به ظواهر دنيايي، زيباترين و خوش‌ترين عاقبت‌ها را براي خود خريداري كردند.
فارس: «وهب» جوان تازه‌داماد نصراني، با ديدن امام حسين (ع)، به همراه همسر و مادرش به دين اسلام گرويد و در دشت كربلا با رسيدن به حقانيت، چنان جهادي از خود نشان داد كه مايه افتخار جوانان هم‌عصر خود شد.

قيام حسيني با همه رمز و رازهاي آشكار و نهانش، شاهدي براي از جان گذشتگي و ايثار افلاكياني است كه بدون توجه به ظواهر دنيايي، زيباترين و خوش‌ترين عاقبت‌ها را براي خود خريداري كردند و شهداي كربلا را بايد جزو برترين انسان‌هاي تاريخ و همنشين انبيا‌ء و اولياء در بهشت جاويدان خدا ناميد.

به بهانه پخش قسمت هفدهم سريال «مختارنامه» كه در آن رشادت، ايمان و شهادت «وهب» و جان‌فشاني و صلابت خانوده او به تصوير كشيده شد، شرح حالي از اين شهيد تازه مسلمان و تازه داماد دشت كربلا، با استناد به دانشنامه امام حسين (ع) به رشته تحرير مي‌آيد.

درباره اين شخص، افزون بر متوني كه خواهد آمد، اطلاعي در دست نيست. گفتني است كه يكي از ياران مشهور و شجاع امام حسين (ع) كه به همراه همسرش ام وهب، به كربلا آمده بود و همسرش نيز به شهادت رسيد. «عبدالله بن عمير كلبي» است. برخي متون مربوط به وهب، مشابهت‌ها و مشتركاتي با متون مربوط به عبدالله بن عمير دارند. همين باعث شده تا برخي محققان، معتقد شوند كه وهب به بن وهب، وجود خارجي نداشته است و در واقع، همان عبدالله بن عمير است كه نامش بر اثر خلط، شخص يا اشخاص ديگري پديد آمده‌اند.

به هر حال، در آنچه اكنون وجود دارد، ضمن مشابهت‌ها و خلط‌ها، تفاوت‌هاي فاحشي هم بين اين دو ماجرا، وجود دارد. بنابراين، ضمن آن كه سخن برخي محققان، مبني بر دو نفر بودن آنها امكان دارد؛ ولي دلايل آنها در حد اطمينان‌آوري نيست و دو نفر بودن آنها، بعيد نيست، به ويژه بحث نصراني بودن وهب كه در برخي منابع آمده، با عبدالله بن عمير كه از ياران نامي امام حسين (ع) است، به هيچ وجه، قابل جمع نيست.

شيخ صدوق در كتاب «الامالي» به نقل از عبدالله بن منصور، از امام صادق، از پدرش امام باقر، از جدش امام زين‌العابدين (ع) مي‌نويسد: وهب بن وهب، به ميدان آمد. او و مادرش، مسيحي بودند كه به دست امام حسين (ع)، مسلمان شدند و تا كربلا به دنبال او آمده بودند. وهب، بر اسب، سوار شد و عمود خيمه را به دست گرفت و جنگيد تا هفت يا هشت تن [از سپاه دشمن] را كشت و سپس، اسير شد. او را نزد عمر بن سعد ـ كه خدا، لعنتش كند ـ آوردند. فرمان داد تا گردنش را بزنند. او را گردن زدند و [سرش را] به سوي لشكر امام حسين (ع) انداختند. مادرش، شمشير او را بر گرفت و به ميدان آمد. امام حسين (ع) به او فرمود: «اي ام ‌وهب! بنشين كه خداوند، جهاد را از دوش زنان، برداشته است. تو و پسرت، با جدم محمد (ع)،‌در بهشت خواهيد بود.»

در كتاب «الملهوف» هم آمده است: وهب بن حُباب كلبي، به ميدان آمد و خوب، شمشير زد و نيكو جنگيد. سپس، به سوي همسر و مادرش ـ كه با او آمده بودند ـ بازگشت و گفت: «اي مادر! آيا راضي شدي يا نه؟»مادر گفت: «نه. راضي نمي‌شوم تا آن كه در ركاب حسين (ع)، كشته شوي.»

همسرش نيز گفت: «تو را به خدا سوگند مي‌دهم كه مرا به [مرگ] خودت، سوگوار مكن.»

اما مادرش به او گفت: «پسر عزيزم! سخنش را نشنيده بگير و بازگرد و پيش روي فرزند دختر پيامبرت بجنگ تا به شفاعت جدش در روز قيامت، نائل شوي.»

وهب نيز بازگشت و جنگيد تا دستانش قطع شد. همسرش، عمود خيمه‌اي را برداشت و به سوي او پيش رفت، در حالي كه مي‌گفت: «پدر و مادرم، فدايت باد! در دفاع از پاكان حرم پيامبر خدا (ع) بجنگ.»

وهب، جلو آمد تا او را به سوي زنان بازگرداند؛ اما همسرش، لباس او را گرفت و گفت: «باز نمي‌گردم تا اين كه همراه تو بميرم.»

امام حسين (ع) فرمود: «پاداش خير، نصيب شما خانواده باد! به سوي زنان، بازگرد، خدا، رحمتت كند!»
او نيز به سوي آنها بازگشت، و كلبي نيز پيوسته مي‌جنگيد تا كشته شد. رضوان الهي بر او باد!

همچنين در كتاب «مقتل الحسين (ع)» به نقل از خوارزمي آمده است: وهب بن عبدالله بن جَناب كلبي ـ در حالي كه مادرش همراهش بود ـ بيرون آمد. مادرش به او گفت: «برخيز ـ اي پسرم ـ و فرزند دختر پيامبر خدا (ص) را ياري ده. او گفت: «اي مادر! چنين مي‌كنم و ـ به ياري خدا ـ كوتاهي نخواهم كرد.»
سپس به ميدان آمد، در حالي كه مي‌گفت:

اگر مرا نمي‌شناسيد،
من فرزند كلبمبه زودي،
مرا و ضربه‌هايم را خواهيم ديد
و نيز يورش و هجوم مرا
در نبرد انتقام خودم را
پس از گرفتن انتقام همراهانم خواهم گرفت
و سختي را در روز سختي مي‌رانم.
جولانم در نبرد، بازي نيست.

آن‌گاه، حمله كرد و پيوسته مي‌جنگيد تا گروهي [از سپاهيان دشمن] را كُشت. سپس به سوي مادر و همسرش بازگشت و نزديك آنها ايستاد و گفت: «اي مادر! آيا از من، راضي شدي؟» مادرش گفت: «راضي نمي‌شوم، مگر آن كه پيش‌روي فرزند دختر پيامبر خدا (ع) كشته شوي.» همسرش به او گفت: «تو را به خدا سوگند مي‌دهم كه مرا به [مرگ] خود، سوگوار نكني.»

مادرش به او گفت: «به سخنش، گوش مده و بازگرد و پيش‌روي فرزند دختر پيامبر خدا (ع) بجنگ تا فردا، شفيع تو نزد پروردگارت باشد.»

او نيز [براي نبرد] جلو رفت، در حالي كه مي‌گفت:
من به تو قول مي‌دهم ـ اي ام وهب ـ
كه آنان را با سرنيزه و ضربت شمشير، بزنم
ضربه جوان مؤمن به پروردگار
تا آن كه دشمن، تلخي جنگ را بچشد
من، مردي نيرومند و قوي و خويش‌دار هستم
و به گاه سختي، ناتوان نيستم
از [خاندان] عُلَيم بودن، براي من بس باشد،
بس، چرا كه تبارم، به كريمان عرب مي‌رسد.

سپس، پيوسته جنگيد تا دست راستش قطع شد؛ اما توجهي نكرد و باز جنگيد تا دست چپش نيز قطع شد و سپس، كشته شد. مادرش به سوي او آمد تا خون را از چهره‌اش پاك كند كه شمر بن ذي‌الجوشن، او را ديد و به يكي از غلامانش فرمان داد تا با عمود خيمه، به او بزند. [اون نيز چنين كرد] و سرش را شكست و وي را كشت. او نخستين زني بود كه در نبرد [همراه با] حسين (ع)، به شهادت رسيد.

مجدالائمّه سَرَخسَكي، از ابوعبدالله حداد نقل مي‌كند كه وهب بن عبدالله، [نخست] مسيحي بود كه همراه با مادرش، به دست امام حسين (ع) اسلام آورده بود.

وي در مبارزه، بيست و چهار تن پياده و دوازده تن سواره [از سپاه دشمن] را كشت و سپس، اسير شد. او را نزد عمر بن سعد آوردند. او به وهب گفت: «‌حمله‌ات، خيلي سخت بود!» سپس، فرمان داد تا گردنش را بزنند و [سرش را] به سوي لشكر امام حسين (ع) بيندازند.

مادرش، سر وي را برگرفت و آن را بوسيد و با عمود خيمه، [به دشمن] حمله كرد و با آن، دو تن را كشت.
امام حسين (ع) به او فرمود: «ام وهب بازگرد كه جهاد، از دوش زنان، برداشته شده است.» او نيز بازگشت، در حالي كه مي‌گفت: «خداي من! اميد مرا، قطع مكن.»

پس امام حسين (ع) به او فرمود: «خداوند، اميدت را قطع نمي‌كند، اي ام وهب! تو و فرزندت، در بهشت، همراه پيامبر خدا (ص) و فرزندانش خواهي بود.»

 نظر دهید »

مصیبت های حضرت رقیه

14 مهر 1395 توسط مدیریت استانی قم

شهادت غم انگيز حضرت فاطمه صغري و يا رقيه عليها سلام، دختر امام حسين(ع) چنين است:

عصر روز سه شنبه در خرابه در كنار حضرت زينب(س) نشسته بود. جمعي از كودكان شامي را ديد كه در رفت و آمد هستند.

پرسيد: عمه جان! اينان كجا مي روند؟ حضرت زينب(س)فرمود: عزيزم اين ها به خانه هايشان مي روند. پرسيد: عمه! مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم، خانه ما در مدينه است. تا نام مدينه را شنيد، خاطرات زيباي همراهي با پدر در ذهن او آمد.

بلافاصله پرسيد: عمه! پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل ديگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوي غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسي از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤيا پدر را ديد. سراسيمه از خواب بيدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جويي نمود، به گونه اي كه با صداي ناله و گريه او تمام اهل خرابه به شيون و ناله پرداختند.

خبر را به يزيد رساندند، دستور داد سر بريده پدرش را برايش ببرند. رأس مطهر سيد الشهدا را در ميان طَبَق جاي داده، وارد خرابه كردند و مقابل اين دختر قرار دادند. سرپوش طبق را كنار زد، سر مطهر سيد الشهدا را ديد، سر را برداشت و د رآغوش كشيد.

بر پيشاني و لبهاي پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه كسي صورت شما را به خونت رنگين كرد؟ پدر جان چه كسي رگهاي گردنت را بريده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذي أَيتَمَني علي صِغَرِ سِنِّيِ» چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟ پدر جان يتيم به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان كاش خاك را بالش زير سرم قرار مي دادم، ولي محاسنت را خضاب شده به خونت نمي ديدم.

دختر خردسال حسين(ع) آن قدر شيرين زباني كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خيال كردند به خواب رفته. وقتي به سراغ او آمدند، از دنيا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.

 نظر دهید »

حدیث روز

14 مهر 1395 توسط مدیریت استانی قم

 نظر دهید »

تقویم روز شمار ایام محرم

14 مهر 1395 توسط مدیریت استانی قم

سوم محرم الحرام 

نجات یوسف علیه السلام از زندان

ورود عمر بن سعد به كربلا (سال 61 هجری قمری)

بركناري مستعين عباسي از خلافت (سال 252 هجری قمری)

 نظر دهید »

روز شمار ماه محرم

13 مهر 1395 توسط مدیریت استانی قم

وقایع 1محرم الحرام

آغاز سال هجرى قمرى يورش ابرهه به مكه (سال 1 عامالفيل)

محاصره پيامبر (ص) و بني هاشم در شعب ابي طالب (سال 7 بعثت)

سريه ابوسلمه بن عبدالأسد (سال 4 هجري قمري)

فرمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای دریافت زکات (سال 9 هجري قمري)

واقعه مرج صُفَّر در شام (سال 14 هجري قمري) آغاز خلافت عثمان بن عفان (سال 24 هجري قمري)

وفات محمد حنفيه فرزند اميرمؤمنان عليه السلام (سال 81 هجري قمري)

درگذشت آيت الله سيد ابوالحسن رفيعي قزويني (سال 1395 هجري قمري)

درگشت آيت الله سيد عبدالله شيرازي - صاحب کتاب عمدة الوسائل(سال 1405 هجري قمر

 نظر دهید »

سخنان امام حسین (علیه السلام)

13 مهر 1395 توسط مدیریت استانی قم



سخنان تکان دهنده امام حسین در بامداد عاشورا

حسين بن على عليه السلام سخنورى توانا بود. او در خانه وحى كه فرشتگان آسمان و پيشاپيش آنان پيام‏ آور وحى در آمد و شد بودند پرورده شد. روزى كه ديده به جهان گشود نخستين سخن را از زبان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيد كه در گوش وى اذان گفت.

آموزگار او مادرش، فاطمه دختر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، بود. استادش، على بن ابى‏طالب، پدر بزرگوارش بود كه گوى سخنورى را از جهانيان ربوده است. از حضرت سيدالشهدا عليه السلام سخنان حكمت‏ آميز بسيارى به يادگار مانده است. زيباترين بخش گفته‏ هاى وى سخنانى است كه در حماسه باشكوه عاشورا بيان فرموده است؛ و ما در اينجا تنها به نقل يكى از خطابه‏ هاى آن حضرت بسنده مى‏ كنيم. بامداد روز عاشورا، حضرت در برابر انبوه سپاه دشمن ايستاد و چنين فرمود:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى‏ خَلَقَ الدُّنيا فَجَعَلَها دارَ فَناءٍ وَزَوالٍ، مُتَصَرِّفَةً بِأَهْلِها حالًا بَعْدَ حالٍ، فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ وَالشَّقِىُّ مَنْ فَتِنَتْهُ، فَلا تَغُرَّنَّكُمْ هذِهِ الدُّنْيا، فَإِنَّها تَقْطَعُ رَجاءَ مَنْ رَكَنَ إِلَيْها وَتُخَيِّبُ طَمَعَ مَنْ طَمِعَ فيها وَأَراكُمْ قَدْ اجْتَمَعْتُمْ عَلى أَمْرٍ قَدْ أَسْخَطْتُمُ اللَّهَ فيهِ عَلَيْكُمْ. فأَعْرَضَ بِوَجْهِهِ الْكَريمِ عَنْكُمْ وَأَحَلَّ بِكُمْ نِقْمَتَهُ وَجَنَّبَكُمْ رَحْمَتَهُ فَنِعْمَ الرَّبُّ رَبُّنا وَبِئْسَ الْعَبْدُ أَنْتُمْ، أَقْرَرْتُمْ بِالطَّاعَةِ وَآمَنْتُمْ بِالرَّسُولِ مُحَمَّدٍ- صَلىَّ اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ- ثُمَّ إنَّكُمْ زَحَفْتُمْ إِلى ذُرِّيَّتِهِ وَتُريدُونَ قَتْلَهُمْ، لَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْكُمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساكُمْ ذِكْرَ اللَّهِ الْعَظيمِ. فَتَبّاً لَكُمْ وَما تُرِيدُونَ، إنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، هؤُلاءِ قَوْمٌ كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ».

«1» سپاس خداى را كه دنيا را آفريد و آن را سراى نيستى و نابودى قرار داد. دنيا هر دم ساكنانش را ديگرگون سازد. فريب‏ خورده كسى است كه دنيا بفريبدش و بدبخت كسى است كه دنيا گمراهش سازد. مبادا فريب دنيا را بخوريد! زيرا كه دنيا از اعتمادكنندگانِ به خود مى‏ بُرد و هر كس را كه در آن طمع بندد نوميد مى ‏سازد.مى‏ بينم بر كارى گرد آمده‏ ايد كه خداى را بر خود به خشم آورده‏ ايد و آن كريمِ مهربان، روى از شما برتافته به عذاب خويش گرفتارتان ساخته است و از رحمت خود دور گردانيده است. پروردگار ما چه خوب پروردگارى است و شما چه بد بندگانى هستيد. شما پذيرفتيد كه خداى را فرمان ببريد و به پيامبر خدا، محمد صلى الله عليه و آله و سلم، ايمان آورديد، ولى اينك به جنگ فرزندانش آمده‏ ايد و آهنگ كشتن آنان داريد. به راستى كه شيطان بر شما چيره گشته و ذكر خداى بزرگ را از يادتان برده است. مرگ بر شما و آنچه مى‏ خواهيد. ما از خداييم و به سوى او باز مى‏ گرديم. اينان مردمى هستند كه پس از ايمان به كفر گرويدند. نابود باد ستمكاران!

( 1). اعيان الشيعه، ج 1، ص 602؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، مؤيدى، على، ص 466 و 467. منبع: پژوهشى پيرامون شهداى كربلا، ص:466-467


 نظر دهید »

جلوه ايثار و عشق

13 مهر 1395 توسط مدیریت استانی قم


باز صدای نوحه جانان از این وادی به گوش می رسد و ناقوس جانها به لرزه می افتد آنگاه که با بالا رفتن دستهای حسینیان ،اشکهای زینب فرو می ریزد . این چه سریست در کالبد هستی که با نام حسین و ناله بر مظلومیتش، تمام گناهان بخشوده می شود ؟ پایتخت نشینان دیار شور و شعور حسینی، در سرزمینی کوچک با دلی بزرگ به بلندای بیرق حسین همنوا با ناله آسمان و زمین، دوشادوش هم، نوای یالثارات الحسین سر می دهند و یا حسین گویان دل در گرو یار دارند . یوسف زهرا ؛بیا که حسینیان چشم به راه دم مسیحاییت به سوگ حسین نشسته اند. بیا و داغ زینب را در غم از دست دادن برادر التیام بخش . با شميم روحاني ماه خون و قيام ،تكايا و حسينيه ها با حضور عاشقان ابا عبدالله، جلوه ای دیگر از ارادت و اخلاص را به نمایش خواهد گذاشت و چه شیرین است آن زمان که کودک بیمار دیروز با پای برهنه سر بر آستانش می گذارد تا شکر گزار شفای تنش، نذری قربانی کند و چه شیرین تر است آن زمان که مادری به رسم شکر گزاری از معبود و شفای فرزندش، خادم همیشگی اهل بیتش می شود. عزاداران ابا عبدالله الحسین ظهری دیگر از غم و اندوه را به نظاره خواهند نشست و وا اسَفا گویان در میان دسته عظیم حسینیه ،واگویه های خود را با حسین و معبودش نجوا خواهند كرد. آیا آزاده ای هست تا مرا یاری کند؟ کجاست آزادمرد دشت نینوا که ببیند آوای بلندش در طنین فریاد عزادارانش به گوش میرسد؟

حسینیان …

محرم با همه شور و نوایش آمد …

هر که دارد هوس کربُ بلا بسم ا...

 نظر دهید »

احترام به والدین

07 مهر 1395 توسط مدیریت استانی قم

امام صادق(ع) فرمود: چشمهایت را جز از روی دلسوزی و مهربانی با پدر و مادر خیره مكن و صدایت را بلندتر از صدای آنها نكن، دستهایت را بالای دستهای آنها مبر، و جلوتر از آنان راه مرو. بحارالانوار، جلد 74 صفحه 7

 نظر دهید »

سخنی از معشوق

07 مهر 1395 توسط مدیریت استانی قم

 نظر دهید »

انتظار تاکی

07 مهر 1395 توسط مدیریت استانی قم

 

میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت

میرسدروزی که ای شاه وفا می بینمت

عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود

میرسد روزی که با حال بکا می بینمت

میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و

در کنار خانه ی امن خدا می بینمت

من امید وصل دیدار تو را دادم به دل 

یوسف گمگشته ی خیرالنسا می بینمت

یابن طاها یابن یاسین یابن طور آقای من

شاه دین حبل المتین کهف الوری می بینمت

امپراطور زمین و آسمان بالانشین

در کنار سفره ی بیچاره ها می بینمت

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 33
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیریت استانی قم

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • روانشناسی
  • اخلاقی
    • ائمه
  • شهدا
  • حدیث هفته
  • مهدویت
  • پزشکی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس