تربیت جنسی کودک بخش اول
عصر اطلاعات است و سرعت، و بچه های ما فرزند همین زمانه اند. طوری که دیگر به این راحتی نمی توان سرنوشت آنها را از همان کودکی تا بزرگسالی و پیری خواند. دنیا پیچیده شده و آلوده. و از خیلی ها می شنویم که پیچیدگی و آلودگی دنیای مدرن را بهانه می کنند، برای توجیه ناآگاهی شان از چیزهایی که باید به فرزندان شان بیاموزند.
گاهی آن قدر با تاکید و قاطعیت، که آدم مطمئن می شود اگر هم کودک و نوجوان ما در این دنیا آن طور که باید و شاید تربیت نشدند و شخصیت سالم و درستی پیدا نکردند، آن قدرها هم تقصیری متوجه ما نیست. چرا که “دنیا، دنیای پیچیده و آلوده ای است". دکتر محسن فرمهینی فراهانی، که دکترای علوم تربیتی دارد و هم اکنون استادیار دانشگاه شاهد است، از دغدغه هایی حرف می زند که شاید زبان حال همه پدر و مادرها باشد، اما هیچ وقت فرصتی برای بیان آنها پیدا نکرده اند.
آقای دکتر، به نظر شما اصلاً چرا باید درباره موضوعاتی این قدر سخت و حساس با بچه ها حرف زد؟ چرا اجازه ندهیم وقتی بزرگ شدند و ازدواج کردند، با این مسائل مواجه شوند؟ شاید اگر بلافاصله بعد از وارد شدن بچه ها، از دنیای کودکی به دنیایی که مسائل جنسی در آن معنی دارد، یعنی دوران بلوغ و بعد از آن، فرد ازدواج می کرد و امکان این را پیدا می کرد که غرایزش را به نحو صحیح و مشروع برآورده کند، می توانستیم صبر کنیم و آموزش را از همان زمان شروع کنیم. اما در شرایط فعلی، بین بلوغ و ازدواج فرد فاصله طولانی، گاه حتی تا ۲۰ سال، وجود دارد. در این فاصله هم این فرد در برابر انواع و اقسام تحریک کننده ها قرار دارد. تلویزیون، ماهواره و اینترنت، از ویژگی های عصری است که در آن زندگی می کنیم و به نظر می رسد باید آگاهی و تربیت جنسی را از طریق صحیح به فرزندان منتقل کنیم. تهاجم فرهنگی را هم باید در نظر گرفت. بعضی رسانه ها با نشانه گرفتن یکی از دل مشغولی های نوجوانان وارد می شوند و اطلاعات زیادی در اختیار آنها قرار می دهند که ممکن است باعث انحراف جنسی آنها شود. به همین علت هدایت جنسی، طبق آموزه های اسلام، موضوع مهمی است. اگر راهنمایی های لازم از سوی پدر و مادر انجام نشود، ممکن است فرزند ما در دام کسانی بیفتد که اطلاعات غلط و بی حد و حصر در اختیارش قرار می دهند و دچار انحراف جنسی شود. نکته دیگر این که ما برای کسانی که ازدواج می کنند هم آموزش کامل و درستی نداریم. آمارها نشان می دهد حداقل ۵۰ درصد طلاق ها ریشه در مشکلات جنسی دارد.
شما معتقدید که باید آموزش مسائل جنسی را از کودکی شروع کرد. چه سنی برای شروع مناسب تر است؟
آموزش در تمام مراحل سنی باید صورت بگیرد. به سن خاصی نمی شود اشاره کرد. از دوران پیش از دبستان، دبستان، دوران بلوغ، جوانی، میانسالی و حتی سالمندی این آموزش ها لازم است. البته شکل آن در هر دوره متفاوت است.
یعنی با کودک پیش دبستانی هم می شود درباره مسائل جنسی صحبت کرد؟
بله، البته با در نظر گرفتن درک و فهم کودک در این سن و همین طور ویژگی های روحی اش. باید توجه داشته باشیم که در این سن آنها نیاز دارند چه مسائلی بیاموزند. به طور کلی شکل گیری هویت جنسی و اینکه فرد دختر و پسر بودن خودش را قبول کند، در این سن اتفاق می افتد. دوم اینکه در این سن باید حواسمان باشد که از بیداری زودرس جنسی کودک پیشگیری کنیم.
سنین سه تا چهار سالگی به بعد سن سؤال کردن است و یک طیف سؤالات بچه ها همین سؤالات جنسی است. البته این سؤالات جنسی ناشی از کنجکاوی، جلب توجه و وقت گذراندن است. در این سن بچه ها اصرار دارند بدنشان را محرمانه نگهدارند و از لخت بودن احساس شرم می کنند. لازم است پدر و مادر این حالت را تقویت کنند که فرزندشان در سنین بالاتر به “بی پروایی جنسی” کشیده نشود. سن ۵ تا ۶ سالگی سنی است که هورمون های جنسی خیلی کم ترشح می شوند. در این سن به سؤالات بچه ها باید کوتاه اما صحیح، پاسخ داده شود. در سن ۷ سالگی پسرها نسبت به دخترها ابراز علاقه می کنند، اما این علاقه صرفاً جنبه دوستی دارد نه جنسی و نباید نگران باشند. گرچه باز هم ارتباطشان باید کنترل شده باشد. والدین از بچه ها کم اطلاع ترند!
در زمان بلوغ باید راجع به مسائل جنسی و بهداشت بلوغ بی پرده تر صحبت کرد. درست است؟ در این سن آموزش باید چطور باشد؟ چون این سؤال خیلی از خانواده هاست. آنها احساس می کنند وقتی فرزندشان بالغ می شود، خودشان بیشتر دستپاچه می شوند. نمی دانند چطور درباره این مسائل باید سر صحبت را باز کنند.
آموزش زودرس و شتاب زده مسائل جنسی به کودکان می تواند به اندازه آموزش های با تاخیر و پنهان سازی، آسیب زا باشد. آموزش های جنسی باید به تدریج، زمان بندی شده، متعادل و متناسب با ویژگی های سنی و با لحاظ حرمت و احترام و همچنین پرهیز از افراط و تفریط داده شود. ارائه تربیت جنسی دو شکل دارد. یک شکل مستقیم که مستقیماً اطلاعات جنسی را در اختیار بچه ها قرار می دهیم. به ویژه مسائلی که در ارتباط با وظایف شرعی زمان بلوغ است. گاهی وقت ها این آموزش ها شکل غیر مستقیم دارد که ممکن است مناسب تر هم باشد.
گاهی اوقات بچه ها شروع می کنند در این باره سؤال هایی می پرسند و ما غافلگیر می شویم. نمی دانیم که چطور باید جواب بدهیم. حتی گاهی این سؤالات را نشنیده می گیریم. شما این را قبول دارید؟ اگر نه، بفرمایید که به عنوان یک پدر یا مادر، به این سؤالات چطور باید پاسخ دهیم؟
در پاسخ به سؤالات جنسی کودکان قبل از بلوغ باید یک سری مسائل مورد توجه قرار بگیرد: اول اینکه وقتی با این سؤال مواجه شدیم، باید به خودمان مسلط باشیم و از نگرانی و شرم دچار لکنت نشویم. دوم اینکه باید شنونده خوبی باشیم و اجازه بدهیم کودک سؤالش را کامل بپرسد. موقع جواب دادن هم نباید جواب های ما با شوخی و مسخرگی همراه باشد نباید دروغ گفته شود. مثلاً بعضی پدر و مادرها به فرزندشان می گویند ما تو را خریدیم. این اطلاعات غلط باعث می شود بچه ها وقتی کمی بزرگتر شدند، به پدر و مادرشان بی اعتماد شوند. پس پاسخ ها باید درست باشد و بر مبنای خرافه ها نباشد آموزش باید تدریجی باشد. لازم نیست همه اطلاعات را یک جا در اختیار کودک قرار دهند و باید از شرح و بسط بی مورد پرهیز کنند. همان طور که اشاره شد، باید متناسب با سن و درک کودک و به زبان ساده و قابل فهم باشد. در سنین دبستان و پیش از دبستان پاسخ ها اگر غیر مستقیم باشد، بهتر است. در ضمن اگر سئوالی را اشتباه پاسخ دادیم، باید به اشتباهمان اقرار کنیم و اطلاعات درست را در اختیار آنها قرار دهیم.
خیلی از والدین هستند که نه این اطلاعات را دارند و نه از این شیوه ها خبر دارند. از کجا باید چیزهایی شبیه به این ها را یاد بگیرند؟
مسئله فقط کمبود اطلاعات و دانش پدر و مادرها در این باره نیست. در یک تحقیق که چند سال قبل انجام دادیم، از پدر و مادرها پرسیدیم که چرا شما آموزش های جنسی به فرزندتان نمی دهید، پاسخ ها متفاوت بود، عده ای می گفتند حیا مانع می شود، گروه دیگری می گفتند ما می خواهیم این اطلاعات را بدهیم، اما خودمان هم نمی دانیم چطور این کار را انجام بدهیم، گروه دیگر هم از پیامدهای منفی این اطلاعات هراس داشتند. پس موانع این عدم آموزش فراوان است، اما اگر مسئله کمبود آموزش باشد، این اطلاعات باید از طریق رسانه های جمعی، انجمن اولیاء و مربیان، کارگاه های آموزشی که در دیگر کشورها تحت عنوان آموزش های شهروندی سازمان های غیر دولتی این کار را انجام می دهند. اما باید درست گفته شود و حساسیت ایجاد نشود.
والدینی هم هستند که این اطلاعات را ندارند و می گویند ما که از این شیوه ها بلد نیستیم، خوب، بچه خودش بزرگ می شود و یواش یواش چشم و گوشش باز می شود.
منتظر مباحث بعدی ما باشید
..
سیری در زنگی علما
گویند حاج ملاهادی سبزواری در ایام سیر و سلوک خود به کرمان رفت و بدون آنکه کسی او را بشناسد وارد مدرسه ای شد. از متولی مدرسه درخواست حجره نموده متولی که حاجی را نمی شناخت گفت آیا طلبه هستی؟ حاجی در جواب گفت: نه. متولی گفت: ما حجره را به طلبه می دهیم
بالاخره متولی را راضی کرد که در گوشه حجره او استراحت نماید بشرط آنکه در کارهای مدرسه به خادم کمک نماید
حکیم سبزواری گاه گاهی هم در مباحثه طلبه ها شرکت می کرد تا پس از چندی با دختر همان خادم مدرسه ازدواج نمود و بعد از چند سالی با زن و بچه به سبزوار برگشت
و سالها گذشت که شهرت حاجی روز به روز زیادتر گردید و از اطراف برای تحصیل حکمت و فلسفه به سبزوار هجوم آوردند طلاب کرمانی به درس حکیم حاضر شدند و در مدرسه منتظر حکیم بودند که حکیم تشریف آورده منبر رفت و مشغول درس شدند طلاب کرمانی که او را دیدند فهمیدند که او همان داماد خادم مدرسه کرمان است از آن که او را در آن مدت مدید نشناخته و از مقام علمی او بی خبر بوده اند متأثر شده با هم بلند بلند حرف می زدند و به طوری که حواس سایر طلاب را پراکنده ساختند. پس از آنکه درس تمام شد و استاد از مدرسه تشریف برد طلاب سبزوار به طلاب کرمانی اعتراض کردند، طلاب کرمانی داستان را از اول نقل کردند همه دانستند که آن حکیم بزرگوار مدتی را در حالت گمنامی سپری کرده است
معرفی مختصری از شهید مدافع حرم
معرفی مختصری از شهید مدافع حرم و شهید قرآنی
اکبر شهریاری
نام استشهادی : باقر
نام فرزند : محمدباقر
همکار و همرزم و یکی از دوستان بسیار نزدیک شهید محمود رضا بیضایی که دو روز بعد از شهادت ایشان بشهادت نائل گردیدند
تاریخ تولد : اول فروردین ماه ۱۳۶۳
محل تولد: تهران _ کیانشهر
وضعیت تاهل: متاهل
دارای یک فرزند پسر بنام محمدباقر
فرزند چهارم خانوادهی آقای خیرالله شهریاری
دانشجوی: رشته ی علوم سیاسی
♦️شهادت در تاریخ : اول بهمن ماه سال ۱۳۹۲
♦️محل شهادت:سوریه _ ریف دمشق
♦️محل دفن: تهران – گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها ، قطعه ۲۶ ، ردیف ۷۲ ، شماره ۱۶
شهید مورد علاقه : شهدای گمنام
صفات بارز اخلاقی
حافظ کل قرآن ، عامل به قرآن ،بسیار خوش رو و شوخ طبع ، اهل تفریح و گردش خصوصا با دوستان ، ورزشکار ، دل رحم ، دلسوز دیگران و پیگیر برای حل مشکلاتشان ، بخشنده،آمر به معروف و ناهی از منکر ، سر به زیر و با حیا ، با غیرت ، هیاتی ، مطیع رهبر ، احترام به پدر و مادر، کمک به همسر در امور خانه داری، نظامی متخصص و
علایق: مطالعه ،قرائت قرآن و انس با قرآن، ورزش (فوتبال ، تکواندو ، کوهنوردی و راپل) ، چتربازی ، خوشنویسی ، سفر ، زیارت اهل بیت علیهم السلام و شهداء ، خدمت به شهداء ، شرکت در مجالس اهل بیت (ع) ،مداحی در هیئت و مجالس مذهبی و
دستنوشته شهید اکبر شهریاری
باسمه تعالی
الهی و ربی من لی غیرک
خدایا خودت می دانی که غیر از تو کسی را ندارم و کسی نیست بجز تو که از درون و برون من آگاه باشد، لذا فقط از تو می خواهم که مرا هدایت کنی و همچنین یاریم کنی و در نهایت به سعادت واقعی برسانی که همان شهادت می باشد.اکبر شهریاری
یکشنبه ۸۳/۱/۲۳
اربعین حسینی
نقل _از _همسر_شهید
همسر شهید
همسرم عاشق شهادت بود
تمام کارها و اساس زندگیاش
شهادت و پیروی از امام(ره) و رهبر معظم انقلاب پایه گذاری شده بود
میگفت
#آرزو دارم تا جوان هستیم #امام_زمان را ببینیم و شهید شویم
و از من میخواست
برای شهادتش دعا کنم
وقتی رسانهها درگیریهای سوریه را نشان میدادند
نگران میشدم
با خود فکر میکردم احتمال دارد همسر من هم شهید شود
روزی که میخواست به ماموریت برود
به او گفتم
بگذار #محمدباقر بیشتر تو را ببیند.
گفتم
تو تازه بابا شدی
اما او بند این حرفها نبوداکبر عاجزانه دعا میکرد و زجه میزد و از خدا شهادتش را میخواست
سال ۱۳۹۰ و۱۳۹۱ اربعین پیاده به #کربلا و زیارت #امام_حسین (ع) رفت،
عاجزانه از امام حسین(ع) میخواست
شهادت را نصیبش کند
مدت زندگی ما آنقدر کوتاه بود که خاطره و حرف خاصی نمیماند
در طول زندگی ۲ سالهام
دو بار سفر زیارتی مشهد و یک بار سفر کربلا رفتیم
“اکبر” آدم “توداری” بود
وقتش را بیشتر صرف مطالعه و قرائت #قرآن میکرد
وقت برایش تنگ بود
به #شهدا خیلی علاقه داشت خیلی از خاطرات کتاب شهدا را خوانده بود
آخرین تماس ما شب دوشنبه بود
از احوال من
از پسرمان” محمد باقر” سوال کرد
میگفت
#نماز دعا یادت نرود،
میدانستم راجع به شهادتش میخواهد دعا کنم
ناخودآگاه هنگام دعا یادم میآمد،
میگفتم
خدایا اکبر هرچه میخواهد به او بده
هر چه خودت صلاح میدانی
همان شود
خوب جایی به شهادت رسید
شهادت گوارای وجودش
به نظرم در دو سال زندگیمان
رفتارش رفتار آدم عادی نبود
خیلی معنوی بود
به خدا نزدیک بود
کسی که نمازش را اول وقت میخواند
نمازش را باعشق میخواند
به من میگفت
بیا تصمیم بگیریم هرجا بودیم در خیابان و مهمانی نمازمان را اول وقت بخوانیم
#نماز_اول_وقت
ما را به همه جا میرساند
میگویند
اکبر به پدر و مادرش احترام میکرد
روی قرائت قران دقیق بود که روزی یک ساعت قرآن بخواند
به حلال وحرام و لقمه حلال اهمیت میداد.
در محضر نهج البلاغه
مهدی شناسی درقرآن
وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ(58)
وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ: و آمدند برادران يوسف از كنعان به ملازمت يوسف.
فَدَخَلُوا عَلَيْهِ: پس وارد شدند بر او و به زبان عبرى تكلم و رسم خدمت بجاى آوردند.
فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ: پس شناخت يوسف عليه السّلام ايشان را در نظر اول، و حال آنكه ايشان مر يوسف را ناشناسندگان بودند، زيرا بقول اصح چهل سال از واقعه آنها گذشته، او را در كودكى رها كرده و اكنون بر سرير شاهى نشسته لباس ملوكانه در بر، تاج مرصع بر سر، بدين كيفيت او را مشاهده نمودند لذا نشناختند.
بيان و برهان: از آيه شريفه استفاده شود نسبت به غيبت امام عصر (عجل اللّه فرجه) كه آن حضرت مردم را مى بيند و آنها هم او را بينند، لكن او را نشناسند، چنانچه برادران يوسف وارد شدند بر او و حضرت يوسف عليه السّلام آنها را شناخت لكن ايشان او را نشناختند با آنكه با او مخالطه و مصاحبت و مبايعه نمودند ابدا معرفت نيافتند.
بنابراين مانعى ندارد خداى تعالى بجا آورد با حجت خود آنچه به يوسف و برادران او نمود به اينكه آن وجود مقدس سير نمايد در بازارها و حاضر شود در مجامع آنان و ارشاد فرمايد به مصالح دينى و دنيوى ايشان، و حال آنكه نشناسند آن حضرت را خصوصا با يقين به اينكه آن حضرت حافظ شريعت باشد، وقوع انكشاف اين مطلب در بعض ازمان نسبت به بعض اشخاص امر محقق نمايد.
حكما گفته اند: چون معصيت كرده بودند لذا نشناختند، زيرا معاصى ديده عاصى را تيره مى گرداند.
نزد بعضى چون يوسف از عقب حجاب سخن مىگفت نشناختند. پرسيد:
چه اشخاص هستيد؟ گفتند: جماعت شبانان، ولايت ما قحطى آمده درخواست طعام مىنمائيم. فرمود: مبادا جاسوس باشيد، مىخواهيد از كيفيت مملكت مطلع، فتنهاى كنيد؟ گفتند: اى ملك معاذ اللّه ما پسران يك پدريم كه يعقوب صفى اللّه باشد. فرمود: پدر شما چند فرزند دارد؟ گفتند: دوازده، يكى را در كوچكى گرگ خورد و برادر او هم نزد پدر و ما ده نفر آمدهايم. فرمود: اينجا كسى شما را شناسد؟ گفتند: خير. فرمود: تا آن برادر شما نيايد راستى شما معلوم نشود و يكى از شما اينجا بماند تا آن برادر را بياوريد. قرعه زدند به نام شمعون آمد. ايستاد، يوسف فرمود: بضاعت آنان را گرفته گندم دادند
حکمت برابری زیارت عبدالعظیم علیه السّلام با زیارت سیّدالشهدا
برابری فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم با زیارت سالار شهیدان ـ هرچند در شرایط ویژه ـ ، بی تردید بدون حکمت نیست . شاید نتوان به حکمت آن پی برد ؛ لیکن راز و رمز این فضیلت بزرگ را باید در شخصیت علمی، عملی و جهادی آن بزرگوار، جستجو کرد
درمیان امام زادگان ، شخصیت های بزرگی وجود دارند ؛ اما درباره هیچ یک از آنها نقل نشده و حدّاقل به ما نرسیده که زیارتش با زیارت سیّدالشهدا برابری کند .
بنابراین ، حضرت عبدالعظیم علیه السّلام باید از خصوصیات و مقامی برخوردار باشد که از مرقد مطهّرش نور حرم حسینی ساطع گردد و شمیم دل انگیز سیّدالشهدا از آن استشمام شود .
گفتنی است که احادیث دیگری نیز در فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نقل شده اند ، مانند آنچه از شهید ثانی در تعلیقه خلاصة الاقول علامه حلّی از امام رضا علیه السّلام نقل شده که فرمود :
هر کس قبر عبدالعظیم را زیارت کند ، بر خدا لازم می شود که که او را داخل بهشت کند
و در حدیث دیگری از آن امام آمده که فرمود :
هرکس نمی تواند مرا زیارت کند ، برادرم عبدالعظیم حسنی را در ری زیارت کند
لیکن این احادیث ، علاوه بر ارسال و ضعف سند ، از نظر تاریخی نیز مورد خدشه اند ؛ زیرا حضرت عبدالعظیم علیه السّلام سال ها پس از شهادت امام رضا علیه السّلام زنده بوده است ، مگر این که بگوییم از اخبار غیبیه امام رضا علیه السّلام هستند .
مقصود از برابری زیارت عبدالعظیم با زیارت سیّد الشهدا علیه السّلام
مسئله این است که براساسا برخی ازحادیث، آیا زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به طور مطلق می تواند جایگزین زیارت امام حسین علیه السّلام شود و یا در شرایط خاصّی ، از چنین فضلیتی برخوردار است ؟ در یک جمله ، آیا برابری زیارت عبدالعظیم علیه السّلام و زیارت امام حسین علیه السّلام مطلق است و یا مقیّد ؟
بی تردید، مقصود امام هادی علیه السّلام در حدیث یاد شده ، این نیست که از فضایل زیارت امام حسین علیه السّلام بکاهد و یا در بیان فضیلت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام مبالغه نماید .
بنابراین ، در پاسخ به سؤالی که مطرح شد ، می توان گفت : برابری فضیلت زیارت عبدالعظیم علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام مقیّد است به فضای سیاسی ویژه ای که پیروان اهل بیت «علیهم السّلام» درآن مقطع تاریخی درآن زندگی می کردند، در زمانی که اختناق شدیدی جهان اسلام را فراگرفته بود و جامعه تشیّع در دوران زمامداری افرادی مانند : متوکّل ، مُعتـّز و معتمد عبّاسی ، سخت ترین دوران های تاریخیِ خود را سپری می کرد.
در چنین شرایطی، امام هادی علیه السّلام به منظور پیشگیری از خطرهایی که از طرف حکومت های وقت ، شیعیان را تهدید می کرد، فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم را با زیارت امام حسین علیه السّلام برابر دانسته است . به تعبیری روشن تر، زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام برای کسانی که آمادگی خطر پذیری برای زیارت امام حسین علیه السّلام را داشته باشتند، پاداشی معادل زیارت آن حضرت دارد و حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام شعبه ای از حرم سیّد الشهدا علیه السّلام است . و این خود ، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه بلند عبدالعظیم در نزد اهل بیت «علیهم السّلام» است . و این خود ، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه بلند عبدالعظیم در نزد اهل بیت «علیهم السّلام» و عظمت معنوی ایشان است .
رد پای وحشی در تاریخ
بعد از مسلمان شدن هم کارنامه زیبایی از او نمی بینیم به نمونه هایی از اعمال او توجه کنید
وی شدیدا مشروب می خورد و به این عمل معروف و مشهور بود تا آنجا که یکبار حد زده شد و در دیوان مالیات مسلمین نیز به همین علت از حقوقش کسر شد
با اینکه خود از روایان و شاهدان واقعه غدیر خم بود ولی از اطرافیان ابوبکر شد و به او کمک کرد
جعل حدیث در فضیلت خالد بن ولید کرد
جعل حدیث در فضیلت معاویه کرد
در مورد مرگ او نوشته اند غرق فی الخمر یعنی از شدت مشروب خوردن مرد. بد نیست بدانید امام رضا(ع) در روایتی با استدلال به آیه شریفه “مما خطیئاتهم اغرقوا فادخلوا نارا” فرمودند کسی که از شدت مشروب خوری بمیرد بلاشک در جهنم خواهد بود. روایت دیگری نیز از امام صادق(ع) وجود دارد که مشروب خور، عطشان وارد جهنم می شود. جالب اینجاست که در ضمن این حدیث بسیاری از علما وحشی را مثال زده اند
فقط یکبار نقل شده که وی از عمل خود اظهار پشیمانی می کرد آن هم به این خاطر بود که قرار بود به خاطر کشتن حمزه آزاد شود ولی هند به قول خودش وفا نکرد، البته بعدها آزاد شد.